قصه‌های مُلستان: مکتب پالان‌دوز || ابتکار عمل در ترویج علم و دانش

قصه-هاي-گلستان-و-ملستان-مکت

روزهایی بود که هنوز آدم سواددار کم بود. بیشتر مردم در خانه یا مکتبخانه، خواندن قرآن و دعا و بعضی کتاب‌های مذهبی را یاد می‌گرفتند. ولی نوشتن را یاد نمی‌گرفتند و از عهدۀ خواندن یک نامۀ دست‌نوشته هم برنمی‌آمدند.

بخوانید

قصه‌های مُلستان: شیر یا خط؟ || راز خوشبختی و بدبختی

قصه-هاي-گلستان-و-ملستان-شير

میان دو شهر جابلقا و جابلسا یک آبادی کوچک بود که دو حاکم جابلقایی و جابلسایی بر سر آن اختلاف داشتند. این‌یکی می‌گفت آبادی جزء جابلقاست، آن‌یکی می‌گفت جزء جابلساست. سال‌ها بر سر تصرف آن گفتگو داشتند

بخوانید