هرسال تابستان، مارتین و دخترخالهاش «نیکل» برای گذرانیدن تعطیلات تابستانی به خانه عمو «فرانسوا» میروند. آنها سگِ کوچولو را هم همراه میبرند.
بخوانیدTimeLine Layout
تیر, ۱۴۰۱
-
۲۷ تیر
قصه صوتی کودکانه: عید غدیر خم / با صدای: مریم نشیبا
سفر حج تموم شده بود و مسافرهای مکه با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در راه بازگشت بودند. ماجراهای غدیر خم در صحرا و در راه بازگشت اتفاق افتاد. و پیامبر جانشین خودشان را انتخاب کردند.
بخوانید -
۲۷ تیر
قصه های صوتی غدیر: 10 قصه صوتی کودکانه درباره حضرت علی علیه السلام
حضرت علی علیه السلام، امام اول مسلمانان جهان است. حضرت علی (ع) جانشین حضرت محمد (ص) بود و در روز عید غدیر خم، از طرف خداوند، به عنوان امام و رهبر کل مسلمانان جهان انتخاب گردید.
بخوانید -
۲۶ تیر
قصه کودکانه قدیمی: مارتین در تئاتر / بچه ها نمایشنامه اجرا می کنند
هوا بارانی است. باد سردی در میان شاخههای درختان میپیچَد و سوت میکشد. برگهای خشک در میان زمین و آسمان سرگرداناند. چترها از این رو به آن رو میشوند.
بخوانید -
۲۶ تیر
قصه کودکانه آموزنده: نسیم غدیر / داستان امامت حضرت علی (ع)
یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان، نسیم کوچولویی بود که آرزو میکرد روزی بتواند مثل خواهر، برادرهایش بالای شهرها و روستاهای دور بوَزد. بالاخره صبح یک روز بهاری وقتیکه گلهای صحرایی از چشمهی شبنمها وضو میگرفتند
بخوانید -
۲۵ تیر
قصه آموزنده کودکانه: سفر به سرزمین غدیر خم / داستان امامت حضرت علی(ع)
سعید و سعیده سوار بر «سفینهی زمان» شده بودند. این خواهر و برادر میخواستند از قرن پانزدهم هجری قمری به چهارده قرن پیش سفر کنند. آن دو تصمیم داشتند به دورانی برگردند که رسول خدا (ص) در آن زندگی میکرد.
بخوانید -
۲۵ تیر
کتاب قصه کودکانه قدیمی: مارتین در باغ وحش / آشنایی کودکان با حیوانات
مارتین، ژان و سگ کوچولو یک روز بعدازظهر تصمیم میگیرند به باغوحش بروند. درِ باغوحش هنوز باز نشده است. هرروز سر ساعت چهار بعدازظهر زنگ به صدا درمیآید و در باز میشود.
بخوانید -
۲۳ تیر
قصه صوتی کودکانه: چشمه و سنگ / مریم نشیبا
چشمه به راه افتاد تا به مزرعهها و باغها برود و آنها را سیراب کند. یک روز چشمه به یک سنگ رسید؛ یک سنگ بزرگ. چشمه از سنگ خواست تا جابهجا شود. ولی سنگ گفت: من سنگم و سالهاست که اینجایم
بخوانید -
۲۳ تیر
قصه صوتی کودکانه: ساعت کوچولو / مریم نشیبا
همهی حیوانات در مزرعه زندگی میکردند. حیوانات مزرعه هر روز با صدای خروس بیدار میشدند. یک روز مزرعهدار یک ساعتِ زنگی خرید. خروس خیلی ناراحت شد...
بخوانید -
۲۲ تیر
قصه صوتی کودکانه: خدای مهربان را شکر / مریم نشیبا
قناری کوچولو خیلی خوشحال بود. چون اون روز قناری فهمیده بود که خورشید خانوم خیلی مهمه. اون میخواست یه جوری از خورشید خانم تشکر کنه...
بخوانید