Masonry Layout

قصه‌های شیخ عطار: مار و مارگیر || سوء استفاده از نام و یاد خدا

قصه‌های شیخ عطار: مار و مارگیر || سوء استفاده از نام و یاد خدا

روزی بود، روزگاری بود. یک مرد مارگیر بود که در گرفتن مار خیلی تجربه داشت و کارش این بود که می‌رفت دم سوراخ مار تله می‌گذاشت و معجون‌های خوشبو در آن می‌گذاشت و افسون‌های عجیب‌وغریب می‌خواند

بخوانید

قصه‌های شیخ عطار: آب تازه، آب نو || مرغ همسایه غاز نیست؛ مرغ است

قصه‌های شیخ عطار: آب تازه، آب نو || مرغ همسایه غاز نیست؛ مرغ است

روزی بود، روزگاری بود. یک مرد سقا بود و کارش این بود که هرروز مشک خود را به دوش بیندازد و از سر چشمه برای مردم آب ببرد. یک جام کوچک هم همراه داشت که اگر در میان راه کسی آب خواست به مردم آب بدهد.

بخوانید

قصه‌های شیخ عطار: دیوانۀ نی سوار || شأن خود را حفظ کنیم

قصه‌های شیخ عطار: دیوانۀ نی سوار || شأن خود را حفظ کنیم

روزی بود، روزگاری بود. یک روز مردم دیدند یک نفر بر یک نی بلند سوار شده، با یک دستش نی را گرفته و با دست دیگرش یک شلاق و مانند کسی که سوار بر اسب باشد در میدانِ بازی می‌دود و بر می‌جهد و فرو می‌جهد و می‌خندد

بخوانید

قصه‌های شیخ عطار : هدیه آب بهشتی || تو قدر آب چه دانی که بر کنار فراتی

قصه‌های شیخ عطار : هدیه آب بهشتی || تو قدر آب چه دانی که بر کنار فراتی

روزی بود، روزگاری بود. یک عرب بیابانی بود که تمام عمرش را با خانواده‌اش در صحرای ریگزار به سر برده بود و هرگز یک شهر را ندیده بود. آن‌ها در خیمۀ خود نزدیک آب‌باریکه‌ای که از پای تپه درمی‌آمد و در ریگ فرومی‌رفت زندگی می‌کردند.

بخوانید

قصه‌های شیخ عطار: تجارت و شانس || تا خواست خدا چه باشد…

قصه‌های شیخ عطار: تجارت و شانس || تا خواست خدا چه باشد...

روزی بود، روزگاری بود. در زمان قدیم مردم از اوضاع شهرهای دیگر خیلی دیر باخبر می‌شدند و بازرگانان برای اینکه بتوانند در کارشان تصمیم بگیرند بیشتر خودشان به این شهر و آن شهر می‌رفتند و جنس می‌فروختند و جنس می‌خریدند.

بخوانید

قصه‌های شیخ عطار: پیر چنگی || برای خدا ساز بزن!

قصه‌های شیخ عطار: پیر چنگی || توکل بر خدا

روزی بود، روزگاری بود. یک مرد ساززن بود که کاری غیر از نواختن رباب بلد نبود. در شهر خودش از اول، این کار را یاد گرفته بود و در جوانی در شادی‌های مردم شرکت می‌کرد و رباب می‌نواخت و از این کار پولی به دست می‌آورد و زندگی می‌کرد تا پیر شد.

بخوانید