Classic Layout

قصه-صوتی-مریم-نشیبا-درخت-بلوط-بیمار-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: درخت بلوط بیمار + متن فارسی قصه / مراقب درخت ها باشیم / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 56#

آن روز صبح، خرس کوچولو و بچه‌ راکون داشتند باهم تو جنگل کنار درخت بلوط بازی می‌کردند که یک‌دفعه از زیر پای خرس کوچولو، یه صدایی اومد. یه صدای بلند مثل (بچه‌ها!) خرش خرش.

بخوانید
قصه-صوتی-مریم-نشیبا-تولد-خال-خالی-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: تولد خال خالی + متن فارسی قصه / نتیجه‌ی همفکری و همدلی و اتحاد / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 55#

روز تولد هاپوی قصه‌ی ما بود: هاپو خال‌خالی خانم مرغه و آقا خروسه و جوجه فسقلی و پیشی سفیده و خاله اردکه داشتند پنج‌تایی باهم می‌رفتند جشن تولد هاپوی خال‌خالی. تو دست هرکدامشان هم یک جعبه هدیه بود که توش، بله! که توش یه چیزهایی خوشگل خوشگل بود.

بخوانید
قصه-کودکانه-چینی-سنجاقک-و-قورباغه

داستان کودکانه: سنجاقک و قورباغه / به جانوران و جانداران مفید آسیب نرسانیم

آن روز، وقتی‌که خورشید داشت در پشت کوه‌ها پنهان می‌شد، سنجاقک کوچولو به‌طرف برکه‌ی آب به پرواز درآمد. درحالی‌که با دو چشم قلمبیده و درشتش به آب داخل برکه زل زده بود، فریاد زد: «آهای قورباغه، قورباغه کوچولو، من اینجا هستم!»

بخوانید
قصه-صوتی-خاله-مهناز-روباه-ماهیگیر-+-سلطان-پیر-و-گرگی-همراه-متن-قصه

2 قصه صوتی کودکانه: روباه ماهیگیر + سلطان پیر و گرگی + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 57#

زمستان بود و هوا سرد. همه‌جا پر از برف و یخ. آقا گرگه هرچه این‌طرف و اون طرف گشت، غذایی پیدا نکرد. خیلی گرسنه‌اش بود. در این موقع، آقا روباهه را دید که تعداد زیادی ماهی گرفته بود و با خودش می‌برد.

بخوانید
قصه-کودکانه-چینی-وقتی-خانه-ی-قرمز-را-آب-برد

داستان کودکانه: وقتی خانه ی قرمز را آب برد / با اتحاد و همدلی، مشکلات حل می‌شود

خرگوش سفید کوچولو یک خانه‌ی قشنگ چوبی درست کرد. دیواره‌های خانه به رنگ قرمز بود و پنجره‌های نارنجی آن نیز بسیار زیبا و باسلیقه رنگ‌آمیزی شده بودند. همه‌ی همسایه‌های خرگوش کوچولو گفتند: «آه، چه خانه‌ی زیبایی!»

بخوانید
قصه-کودکانه-چینی-عروسک-آهنی-و-عروسک-چوبی

داستان کودکانه پیش از خواب: عروسک آهنی و عروسک چوبی / دلیل خوب بودن، قلب مهربان است، نه ظاهر زیبا

 عروسک آهنی از جنس فلز است و عروسک چوبی نیز از جنس چوب. قد آن‌ها دقیقاً به یک اندازه بود و دوستان خیلی خوبی برای هم بودند. یک روز آن‌ها تصمیم گرفتند وزنشان را اندازه بگیرند و ببینند کدام‌یک از آن‌ها سنگین‌تر است.

بخوانید