روزی روزگاری در سرزمینی دور، شاه و ملکهای بودند که یازده پسر و یک دختر داشتند. این خانواده، زندگی خوش و راحتی داشتند. بچهها در ناز و نعمت زندگی میکردند؛ اما روزی رسید که خوشی و راحتی آنها تمام شد.
بخوانید
مدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,176
روزی روزگاری در سرزمینی دور، شاه و ملکهای بودند که یازده پسر و یک دختر داشتند. این خانواده، زندگی خوش و راحتی داشتند. بچهها در ناز و نعمت زندگی میکردند؛ اما روزی رسید که خوشی و راحتی آنها تمام شد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,484
یک روز صبح، وقتی مرد کشاورز، به لانه مرغ و خروسها رفت، تا به آنها آب و دانه بدهد، دید که درِ لانه باز است و از مرغ و خروسها خبری نیست. او فکر کرد که روباهی آمده و مرغ و خروسهای او را دزدیده است.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,775
در زمانهای قدیم صیادی بود که پرندگان را شکار میکرد و آنها را در بازار میفروخت. روزی، صیاد برای شکار از خانه بیرون رفت. او جای مناسبی را پیدا کرد، دامش را روی زمین پهن کرد و طعمهای کنار آن گذاشت، سپس پشت تختهسنگی مخفی شد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,404
روزی روزگاری، شیری بود که بسیار مغرور و ازخودراضی بود. شیر، هیکل بزرگ و تنومندی داشت و فکر میکرد که راستی راستی از همه حیوانهای دیگر قویتر است و هر کاری بخواهد، میتواند انجام دهد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 3,338
روزی روزگاری در گوشه یک جنگل بزرگ، روباهی با بچههایش زندگی میکرد. روباه برای بچههایش لانهای ساخته بود. او وقتی میخواست برای پیدا کردن غذا، بیرون برود، بچههایش را در لانه تنها میگذاشت و خودش روانهی جنگل میشد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,581
سالهای پیش، در کشور ایتالیا، دختر کوچولویی به دنیا آمد. پدر و مادرش که از به دنیا آمدن او خیلی خوشحال شده بودند، جشنی برپا کردند و نام دختر کوچکشان را فلورانس گذاشتند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 107,496
حضرت علی (ع) روز سیزدهم رجب در شهر مکه متولد شد. مادر بزرگوارش، بانویی درستکار و پاک به نام فاطمه بود که به اَمر خداوند بزرگ، آن حضرت را در خانهی کعبه به دنیا آورد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 3,431
سالها قبل شاهزادهی جوان و زیبایی در قصری بزرگ با پدر و مادر خویش زندگی میکرد. یک روز پادشاه رو به همسرش کرد و گفت: «من روزبهروز پیرتر میشوم.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 954
یک پروانه میتواند به رنگارنگیِ شادابترین گلهای بهاری باشد؛ اما چند ماه قبل، همین پروانه، یک کرم ابریشم پشمالوی بامزه بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 639
روزی سه بچه خوک بودند که هرکدام میخواستند برای خودشان خانه داشته باشند. اولین خوک خانهاش را با کاه ساخت.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر