یک روز حضرت موسی از راهی میگذشت. در کنار راه صدای سوزناکی شنید. وقتی بر اثر صدا رفت در پشت تپه چوپان سادهدلی را دید که با خدای خود راز و نیاز میکند و میگوید: «ای خدای من، اگر بدانم کجا هستی خودم میآیم برایت خدمتکاری میکنم، موهای سرت را شانه میزنم
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر