داستان آموزنده: سگ گرسنهای تکه استخوانی به دست آورد، آن را به دندان گرفت که بخورد. همچنان که میرفت گذارش به نهر پرآبی افتاد. ایستاد و در آب نگریست.
بخوانید
مدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 473
داستان آموزنده: سگ گرسنهای تکه استخوانی به دست آورد، آن را به دندان گرفت که بخورد. همچنان که میرفت گذارش به نهر پرآبی افتاد. ایستاد و در آب نگریست.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 300
داستان آموزنده: مادهشیری در جنگل، بچۀ خود را از دست داد. در دوری او آه و نالهاش به آسمانها رفت. شب و روز فریاد میکشید و زاری میکرد و مینالید و به آسمان و زمین بد میگفت و به همه نفرین میکرد
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 478
داستان آموزنده: دو نفر که برای زیارت به شهری میرفتند در راه همسفر شدند و از کنار دریا بهسوی شهر زیارتی میگذشتند. در راه، نزدیک دریا، یک صدف پیدا کردند
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 454
داستان آموزنده: بت مقدسی را که پیروان بسیار داشت بر پشت خری از جایی به جایی میبردند. خر از هرکجا میگذشت مردم بتپرست با دیدن بت به او کرنش کرده با احترام، کلاه از سر برمیداشتند
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 1,037
داستان آموزنده: روباهی از راهی میگذشت. شب بود و تاریک و تازه ماه در آسمان پیدا شده بود. ناگاه به چاهی رسید. در آن نگاه کرد. عکس ماه توی آب بود. روباه گرسنه پنداشت که قرص پنیر است.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 773
داستان آموزنده: بزهای کوهی که در کوهستان زندگی میکنند چالاک و زرنگ و صبور و سختکوش هستند. از خطر و بلندی و برف و بوران نمیترسند. آنها زندگی آزاد را دوست دارند و باهم کوه و کمر را زیر پا میگذارند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 938
داستان آموزنده: در کنار شهری، در باغی یک درخت بلوط که سالهای درازی از عمرش میگذشت رُسته بود. در نزدیکی آن درخت بلوط چند بوتۀ نی نیز روییده و با بلوط همسایه شده بودند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 456
داستان آموزنده: خروسی در صحرا به دانه چیدن مشغول بود و به گوشه و کناری سر میزد تا چیزی برای خوردن پیدا کند. ناگاه چشمش به یک دانه مروارید گرانبها افتاد و بهسوی آن دوید.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 1,076
داستان آموزنده: شیری که در جنگل، پادشاه و زورمندتر از همه بود. پس از مدتی پیر شد و ناتوانی بر او چیره گردید. ناچار از شکار بازماند و دیگر نمیتوانست شکار کند و غذای خود و اطرافیان خود را فراهم کند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای لافونتن 0 417
داستان آموزنده: زنجره حشرۀ آوازهخوان و دورهگرد است. همۀ فصل بهار و تابستان که هوا خوب است مشغول ولگردی و آوازهخوانی است و هرچه گیرش میآید میخورد و دلخوش، زیر آواز میزند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر