همهی حیوانات در مزرعه زندگی میکردند. حیوانات مزرعه هر روز با صدای خروس بیدار میشدند. یک روز مزرعهدار یک ساعتِ زنگی خرید. خروس خیلی ناراحت شد...
بخوانیدBlog Layout
قصه صوتی کودکانه: خدای مهربان را شکر / مریم نشیبا
قناری کوچولو خیلی خوشحال بود. چون اون روز قناری فهمیده بود که خورشید خانوم خیلی مهمه. اون میخواست یه جوری از خورشید خانم تشکر کنه...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: کاموای زرد و مشکل بزرگ / مریم نشیبا
همهی کامواهای رنگی با هم همسایه بودند. آنها با طلوع خورشید به کمک هم شهر را آب و جارو می کردند. ولی از بین همهی کامواها، کاموای زرد به کسی کمک نمی کرد...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: یک روز خوب برای مهسا / مریم نشیبا
مادربزرگ مهسا دستپخت خیلی خوبی داشت. هرکدام از افراد خانواده یک غذا را دوست داشتند؛ برای همین آقابزرگ قرعهکشی کرد تا ببیند مادربزرگ چه غذایی را بپزد...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: اول همسایه ها / مریم نشیبا
خالهخانوم هر سال آش میپخت. مینا کوچولو و مامانش به کمک خالهخانوم رفتن. بوی آش همهجا رو پر کرده بود. خالهخانوم یه عالمه کاسهی گلگلی رو آماده کرده بود تا برای همسایهها ببره
بخوانیدقصه صوتی کودکانه ماشین نونوار / مریم نشیبا
آقای نقلی برای اولین بار یه ماشین نو خرید. او تصمیم گرفت تا با ماشینش به دیدن اقوامش برود؛ ولی حوصلهی چراغ قرمز را نداشت...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: خاله برفی و سوپ هویج / مریم نشیبا
خالهبرفی چند تا هویج چید تا با اونها سوپ هویج درست کنه. موش کوچولو سر راه، خالهبرفی رو دید و از او یه هویج خواست. خالهبرفی با مهربونی یه هویج به موشی داد. موشی هویج رو تیکهتیکه کرد و به بچههاش داد...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: صدای آواز قورباغه / مریم نشیبا
قورباغهی سبز از صبح تا شب کنار برکه مینشست و از آواز خواندن بقیهی حیوانات ایراد میگرفت. او هیچوقت خودش آواز نمیخواند. اصلاً نمیدانست که میتواند آواز بخواند!
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: بهترین بازی / مریم نشیبا
احمد و مینا بیشتر وقتها با هم بازی میکردند. ماشینبازی، فوتبال، مهندسبازی و ... ولی مینا دلش خالهبازی میخواست...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: قاصدک مغرور / مریم نشیبا
قاصدکی بود که بهتازگی از شاخهاش جدا شده بود و دوست داشت همهچیز را ببیند و به جاهای دور سفر کند. قاصدک که خسته شد کنار گل سرخی نشست و صدای گریهای شنید. گل سرخ دلش برای دوستانش تنگ شده بود و چون نمیتوانست پیش آنها برود از قاصدک خواست تا پیغام او را ببرد؛
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر