Blog Layout

قصه کودکانه شب: جیرجیرک و مورچه / از امروز به فکر فردا باش

قصه-کودکانه-شب-جیرجیرک-و-مورچه

در جنگلی زیبا و سرسبز یک جیرجیرک و یک مورچه در کنار هم خانه داشتند. آن‌ها همسایه بودند. تابستان که هوا خوب بود و آفتاب روی شاخه‌های درخت‌ها می‌تابید، جیرجیرک روی شاخه‌ها می‌نشست و آواز می‌خواند

بخوانید

قصه‌ منظوم: فوتبالیست‌ های محله / طنز فوتبالی برای بچه ها

قصه‌ منظوم: فوتبالیست‌ های محله / طنز فوتبالی برای بچه ها 1

قصه‌ منظوم __ فوتبالیست‌ های محله __ طنز فوتبالی برای بچه ها گزارشگر: خبر خبر خبردار! خبر به کوچه، بازار دو تیم داریم، دو تیم خوب توپ می‌زنند صبح تا غروب صف زده تیم تپلی برابر تیم قلی تیم قلی راستی که تکنیک داره مربی‌اش یه پالتوی شیک داره تیم …

بخوانید

قصه کودکانه شب: فقط یک لبخند کافی است / کمک به دیگران

قصه کودکانه شب فقط یک لبخند کافی است

پیرزن مهربان، آهسته‌آهسته قدم برمی‌داشت. درست مثل همه‌ی پیرمردها و پیرزن‌های نودساله در محله‌ای که پیرزن زندگی می‌کرد، همه به او مادربزرگ می‌گفتند. پیرزن همیشه لبخند می‌زد و به دیگران سیب می‌داد.

بخوانید

قصه کودکانه شب: در زمستان مواظب پرنده‌ها باشیم

قصه-کودکانه-شب-در-زمستان-مواظب-پرنده‌ها-باشیم2

وقتی زمستان از راه می‌رسد، زندگی برای پرنده‌ها سخت می‌شود. چون به‌سختی می‌توانند برای خودشان غذا پیدا کنند و تازه آب هم یخ می‌بندد. تا حالا فکر کرده‌اید در زمستان چگونه می‌شود به پرنده‌ها کمک کرد؟

بخوانید