Blog Layout

داستان علمی‌تخیلی کودکان: سفرهای علمی || بیابان پرخطر

سفرهای-علمی-خانم-فریزل-بیابان-پرخطر

خانم فریزل جالب‌ترین و شگفت‌آورترین معلم دنیاست. امروز، اوضاع مدرسه به‌طور عجیبی ساکت و آرام بود. همۀ ما مشغول کار روی ماکت صحراییِ خودمان بودیم. همه‌چیز طبیعی به نظر می‌رسید و این موضوع خودش مسئله عجیبی بود.

بخوانید

داستان کودکانه و آموزنده: کلاغ سیاه و قوی سفید || افسانه‌های ازوپ

افسانه-ازوپ-کلاغ-سیاه-و-قوی-سفید

در سرزمینی که پای آدمیزاد به آنجا نرسیده بود، حیوانات زیادی زندگی می‌کردند. از پرنده و چرنده هرکدام سرشان به کار و زندگی خودشان گرم بود و کسی در فکر این نبود که چطور دیگری را فریب بدهد

بخوانید

داستان کودکانه و آموزنده: روباه و لک‌لک || افسانه‌های ازوپ

داستان-ازوپ-روباه-و-لک‌لک

سال‌های سال پیش، آن زمانی که نه من بودم و نه شما، خانم لک‌لک و آقا روباه باهم دوست شده بودند. ما که ندیده‌ایم و چون ندیده‌ایم نمی‌توانیم تصور کنیم که چطور روباه و لک‌لک می‌توانند باهم دوست باشند.

بخوانید

داستان کودکانه و آموزنده: روباه و شیر || افسانه‌های ازوپ

داستان-ازوپ--روباه-و-شیر

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ‌کس نبود. در بیشه‌ای زیبا و سرسبز که پر از درختان کهن‌سال بود، شیر بزرگ و پرقدرتی زندگی می‌کرد. در این بیشۀ بزرگ، غیر از شیر حیوانات دیگری هم زندگی می‌کردند

بخوانید