Blog Layout

قصه صوتی قدیمی: دخترک دریا || هانس کریستین اندرسن

قصه-صوتی-قدیمی-دخترک-دریا-کاور

اون دوردورها، وسط اقیانوس، آب، عین گلبرگ‌های گل دکمه‌ای آبیه و مثل شفاف‌ترین شیشه‌ها، صاف. اما عمق اون زیاده. اون‌قدر زیاد که هیچ لنگری به قعر اون نمی‌رسه و باید هزارتا منار روی هم گذاشت تا از ته اقیانوس به سطح آب رسید...

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: قصه‌ی طوقی || سروده م. آزاد – کامل

قصه-صوتی-قدیمی-قصه-طوقی--کاور

یکی بود، یکی نبود. مرغکی بود خیلی قشنگ، زبروزرنگ، بال و پرش رنگ‌به‌رنگ. پر که می‌زد تو آسمون، درست می‌شد رنگین کمون، سبز می‌شد، زرد می‌شد، آبی می‌شد، قرمز عنابی می‌شد. جیک و جیک و جیک آواز می‌خوند.

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: شاهزاده شاد || نوشته اسکار وایلد – کامل

قصه صوتی قدیمی: شاهزاده شاد || نوشته اسکار وایلد - کامل 1

در بلندترین نقطه‌ی شهر، روی پایه‌ی بزرگی، مجسمه‌ی شاهزاده‌ی شاد برپا بود. تنش سراپا پوششی از طلای ناب داشت و دو یاقوت کبود درخشنده به جای چشم‌هاش بود و دسته‌ی شمشیرش از یاقوت درشت سرخ بود. همه از شاهزاده‌ی شاد تعریف می کردند و اونو دوست داشتند و در حرف‌هاشون، از اون مثال می‌آوردند…

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: بزی که گم شد || بخش 1 و 2 کامل

قصه-صوتی-قدیمی--بزی-که-گم-شد-کاور

سال‌ها پیش از این توی یک ده، پیرمردی زندگی می‌کرد که یه بز داشت. یه بز خیلی بزرگ، دندون طلای سم طلا ، قدش بلند، پشمش مثل نخ طلا، ریشش سفید، چشم‌هاش سیاه، شاخش بلند و پیچیده، رنگ حنا. پیرمرد این بز وُ خیلی دوست داشت و به هیچکس هم نشونش نمی‌داد...

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: پیتر و گرگ || بخش 1 و 2 کامل

قصه-صوتی-قدیمی-پیتر-و-گرگ--کاور

بچه های عزیز! می خوام حالا یه داستان خیلی قشنگ براتون تعریف کنم. این داستان درباره یه پسر کوچولو به اسم پیتر و یه گرگه. البته من به تنهایی اونو براتون تعریف نمی کنم. بلکه یک ارکستر بزرگ، منو در گفتن این داستان همراهی می‌کنه...

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: آهو و پرنده ها || به روایت: احمد شاملو

قصه-صوتی-قدیمی-آهو-و-پرنده‌ها---نیمایوشیج-۱۳۵۱

صحرایی بود بزرگ بزرگ، پر از پرنده و چرنده. در وسط این صحرا یك آبگیر بزرگ بود که تمام پرنده ها و چرنده ها دور آن جمع شده بودند. در این صحرا جز پرنده و چرنده، جانوری نبود. خوشحالی پرنده ها و چرنده ها و زندگی آنها، بسته به این آبگیر بود.

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: دریاچه قو || یک باله از چایکوفسکی

قصه-صوتی-قدیمی-دریاچهٔ-قو---فرانسیس-اسکالیا-۱۳۵۱-کاور

در زمانی دور، خیلی دور، جنگل‌ها جایگاه شیاطین و اجنه بود که شب‌ها در جامه‌ی مهتاب، زیر درخت‌ها پرسه می‌زدند. پری‌ها روی زمین قدرت زیادی داشتند. اما جادوگرها که موجودات بی‌رحمی بودند، اندام مقتدرترین امیران و حاکمان را از وحشت به لرزه در می‌آورند.

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: بابا برفی || نوشته: جبار باغچه بان

قصه-صوتی-قدیمی-بابا-برفی-جبار-باغچه-بان

آن سال زمستان، زمستان سختی بود: درختها را سرما زده بود، سبزیشان رفته بود، مثل شاخ بز، خشك و قهوه یی رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ريحان، نه پونه، نه مَرزه. آب هم از رفتن خسته شده بود، یخ زده بود.

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: گوزن مغرور || با صدای مریم نشیبا

قصه-صوتی-کودکانه-گوزن-مغرور-کاور

اسم گوزن قصه‌ی ما«شاخ بلند» است. شاخ بلند هیچ دوستی نداشت و با هیچ حیوانی هم دوست نبود. یک روز آب دریاچه یخ زده بود و حیوانات جنگل نمی‌توانستند آب بخورند. اما شاید گوزن بتواند با شاخ‌هایش کاری بکند ...

بخوانید