سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیدقصه آموزنده: شیر بییال و دم || قصههای مثنوی مولوی
یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز یک مرد بیسواد رفت پیش دلاک خالکوب و گفت: «میخواهم بر بازوی خود خال بکوبم.» در قدیم رسم بود عیاران و لوطیها و «جاهلها» بر بازو و دست و سینه و شکم خود خال میکوبیدند
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر