روزی آفتابی و زیبا بود. در جنگل فقط صدای پرندگانی که خیلی زود به نغمهسرایی مشغول بودند، به گوش میرسید. ناگهان درخت صنوبر کوچولویی فریاد زد: «آخ، چقدر درد دارم. چقدر بدنم میخارد!»
بخوانیددنیای کودکان
قصه های قشنگ فارسی: لاکپشت زباندراز / عاقبت بدقولی لاک پشت به مرغابی ها
یکی بود یکی نبود. لاکپشتی بود که در آبگیری لانه داشت. ازقضا دو مرغابی نیز در آن آبگیر زندگی میکردند که با لاکپشت دوستی و رفاقت نزدیکی داشتند. لاکپشت و مرغابیها سالها بود که در آنجا میزیستند. آنها از روزی که یکدیگر را دیده بودند باهم دوست شده بودند.
بخوانیدقصه های قشنگ فارسی: خرگوش و شیر ستمگر / پیروزی اندیشه بر زور
داستانسرایان نقل کردهاند که: در کنار یک جنگل سرسبز و انبوه، نیزار زیبایی بود که در آن جویبارها و چشمههای فراوانی وجود داشت. در آن نیزار گلهای فراوان و قشنگی روییده بود که عطر آنها از فاصلهی دوری احساس میشد. در آن محل زیبا و تماشایی، به سبب فراوانی آب و گیاه حیوانات زیادی زندگی میکردند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: طوطی خانم مغرور + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #20
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- طوطی خانم مغرور 2- پرواز ستاره ها 3- خیابان و خط كشی 4- آقا حامد 5- خرگوشی كه از دندان پزشكی می ترسید
بخوانیدقصه کودکانه چینی: گل حقیقی و گل مصنوعی / چیزهای طبیعی زیباترند
بهارِ زیبا و سبز و خرم آمد. در باغ اولین گلی که به بهار خوشآمد گفت گل داوودی کوچک بود. گلهای داوودی یکییکی باز شدند. زنبورها نیز به باغ هجوم آوردند و با خوشحالی و سروصدا بهطرف گلهای زیبای پارک رفتند. شیرهی خوشمزه گلها را میمکیدند و آواز میخواندند.
بخوانید