یه روز که از خواب پا شدم از رختخواب جدا شدم اُفتاد بَرام یه اتفاق وقتی بودم توی اُتاق
بخوانیدمجموعه شعر کودکانه: نسیم دختر باد / شعرهای مذهبی برای کودکان
در غرش رعد در نالهی باد در گریهی ابر بر دشت آباد در قامت کوه در چهرهی خاک در غنچهی گل در چشمهی پاک
بخوانیدمجموعه شعر کودکانه: خاله ریزه و صندوق جادویی
بهار اومد، گل اومد لاله و سنبل اومد به گوش خاله ریزه صدای بلبل اومد بلند شد از جای خود شکوفهها رو بو کرد جارو گرفت به دستش حیاطشو جارو کرد
بخوانیدشعر کودکانه صوتی: گلی بر شانهی احمد / مهربانی پیامبر با امام حسین علیه السلام
یه روز پیامبرِ عزیزِ اسلام وقتِ نماز و لحظهٔ عبادت به مسجد آمد و نمازِ خود را اِقامه کرد به عشق و با جماعت
بخوانیدشعر کودکانه: شب یلدا / با صدای: علیرضا قاسمی
کنارِ خانواده ، شب نشینی ، شاد و خندون یه قوری چایِ دبش و پولکی ، قندِ تو قندون چقدر خوبه کنار هم بشینیم شاد و سرخوش
بخوانیدمجموعه شعرهای کودکانه: علی کوچولو و مدرسه / 5 شعر عکس دار
علی کوچولو یه گربه داشت یه گربهی خیلی بلا زبر و زرنگ و ناقلا زرنگ و باهوش بود شکارچی موش بود
بخوانیدقصه کودکانه: عمو نوروز و حاجیفیروز | داستان تحویل سال نو
یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود، عمو نوروزی بود، سالی یک روزی بود. چند روز، قبل از نوروز، زنهای ایران، پیر و جوان، میکردند جارو، اتاق و پستو، پاک میکردند شیشهها، برق میانداختند به آنها.
بخوانیدشعرهای کودکانه: خاله ریزه و گنج بزرگ | سرودهی: شکوه قاسم نیا
خاله ریزه گنجی داره گنج بزرگی داره طلایی مثل خورشید نقره ای چون ستاره درش همیشه بازه قفل و کلید نداره هر چی میبخشه از اون پُر میشه جاش دوباره
بخوانیدشعرهای کودکانه: خاله سوسکه و آقا موشه | سروده: شکوه قاسم نیا
کفشای خالهسوسکه به پاش کمی تنگ شده وقتیکه اون راه میره فکر میکنی لَنگ شده خریده آقاموشه سنجد نرم و تازه پوستاشو کَنده و زود بُرده به یک مغازه
بخوانیدشعرهای کودکانه: خاله ریزه و قاشق سحرآمیز | سروده: شکوه قاسم نیا
تو دست خاله ریزه قاشقی سحرآمیزه بَه که چه برقی داره وای که چقد تمیزه این از طلاست یا نقره؟ صاحب اون چه غولی است؟ نه از طلا، نه نقره است هیچ غولی صاحبش نیست
بخوانید