یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز یک روباه از دهی فرار کرده بود و میخواست به دهات دیگر برود. در بیابان یک گرگ را دید که او هم از همان راه میرفت. رسیدند به هم و سلام و علیک کردند و همراه شدند
بخوانیددنیای نوجوانان
قصه پندآموز: خوراک بهشتی || قصههای سندباد نامه
یک روزی بود و یک روزگاری. یک روباه بود که مانند همه روباهها حیلهگر و ناقلا بود و چون زور و قدرتی نداشت که مثل شیر و پلنگ شکار کند ناچار همیشه با زبانبازی و مکر و حیله مرغها و حیوانات کوچکتر را گول میزد
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: جمشید شاه || آفرینش زمین
یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، خدا این آسمان را آفرید. بعد زمین را میان آسمان آفرید. زمین به بزرگی این روزهایش نبود، خیلی کوچکتر بود. خدا دورتادور زمین کوچک، کوهها را آفرید که خیلی بلند بودند.
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: زال و سیمرغ || قصه سام نریمان و زال سپیدموی
سام، پسر نریمان، جهانپهلوان بود - پهلوان هفتکشور. خاندان سام همه از پهلوانان بودند؛ جهانپهلوانان، جنگاورانی بودند توانا، و به دادگری و بخشش و بخشایش بر زابلستان فرمان میراندند؛ و زابلستان همان سیستان است.
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: زیبای خفته || داستان سپیده و مالهفیسا
فرمانروای یکی از سرزمینهای دوردست و همسرش از اینکه بچهای نداشتند بسیار افسرده و پریشان بودند. زمان میگذشت و همسر فرمانروا -که زنی با زیبایی چشمگیر بود- روزبهروز بیشتر دچار افسردگی میشد؛
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر