در جنگلی انبوه، کلبهای کوچک قرار داشت که از شاخ و برگ درختان جنگلی ساخته شده بود و در داخلش دو خرس نر و ماده با بچههای خود زندگانی میکردند.
بخوانیدداستان آموزنده: باغبان و کلاغ سیاه / چرا شراب خواری ممنوع شد
حاکم شهری یک روز بهاتفاق چند تن از دوستانش از جنگلی میگذشت. آنها به انتهای جنگل رسیده بودند که ناگهان صدای غرش شیری توجهشان را جلب کرد
بخوانیدداستان کودکانه آموزنده: پسرک تنبل و جادوگرها / بچه ای که یکشبه پیر شد و ادامه داستان…
سالها قبل در شهری کوچک، پسری زندگانی میکرد به نام پیتر. او یکی از تنبلترین بچههای روی زمین بود. او هیچگاه تکالیف مدرسه خود را انجام نمیداد و پیوسته در سرِ کلاس دیرتر از سایرین حاضر میشد.
بخوانیدداستان کودکانه: قورباغه خودخواه / مغرور نباشیم
سالها قبل در کنار رودخانهای نزدیک جنگل، قورباغهای سبزرنگ زندگانی میکرد. این قورباغه خیلی به خودش مغرور بود و همیشه خود را بزرگترین و قشنگترین قورباغه روی زمین میدانست.
بخوانیدآشنایی با اربعین حسینی برای کودکان: بچه ها امروز اربعینه…چهلم شهادت امام حسین علیه السلام…
چه خبر شده بچهها؟ بازهم همهجا سیاهپوش شده بچهها. آخه میدونید، امروز اربعین امام حسینه.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر