تبلیغات لیماژ بهمن 1402
مجموعه-شعر-کودکانه-4

مجموعه شعرهای کودکانه/ مهری طهماسبی دهکردی / بخش چهارم

مجموعه شعرهای کودکانه

شاعر: مهری طهماسبی دهکردی

جداکننده-متن-کودکانه

فهرست شعرهای این مجموعه

گفتگوی گل و خار

پروانه‌ی قشنگ

گنجشک بی احتیاط

مرد آتش نشان

کتاب

پیشی گرسنه

لجبازی

یک دانه گندم

کبوتر پر شکسته

مگس

ایران

پارک محله ما

فصل پاییز

زمین (محیط زیست) را پاکیزه نگه داریم

خانم خیاط

جداکننده-متن-کودکانه

گفتگوی گل و خار

گفتگوی گل و خار

گل‌ها به خار گفتند:

 ما گل هستیم تو خاری

از دوری  ما  بیزاری

وقتی کسی می‌خواهد

ما را از شاخه چیند

اگر تو را نبیند

گردد گریان و نالان

از کرده‌اش پشیمان

چون تو مانند خنجر

به دستش می‌زنی سر

ما هم برجا می‌مانیم

قدر تو را می دانیم

هر گل که خار دارد

رفیق و یار دارد

هرکس خارش را بیند

نباید  گل  بچیند

 

پروانه‌ی قشنگ

پروانه‌ی قشنگ

پروانه‌ی قشنگی

اومده خونه ی ما

رفته میون باغچه

نشسته روی گلها

دلم می خواد بگیرمش

بگیرم و خوب ببینمش

پروانه  هی پر میزنه

به همه گلا سر میزنه

از دست من درمیره

اینور و اونورمی ره

من تو حیاط می شینم

پروانه را می‌بینم

بالهای اون قشنگه

به روی هر دو بالش

خالهای رنگارنه

 

گنجشک بی احتیاط

گنجشک بی احتیاط

من تو حیاط خونه

گذاشتم آب و دونه

تا گنجشکا آب بخورن

دون بخورن،

یه کم خرده نون بخورن

گنجشک ریزه میزه

الآن توی حیاطه

وای چه بی احتیاطه!

توی حیاط خونه

دنبال آب و نونه

جیک و جیک و جیک

دون می خوره

خرده‌های نون می خوره

نمی دونه رو دیوار

یه گربه در کمینه

داره اونومی بینه

گنجشک خبر نداره

گربه‌ی شیطون بلا

تو فکر یک شکاره

منم میرم توی حیاط

میگم آهای بی احتیاط

بپر برو که گربه

الآنه در کمینه

داره تورو می بینه

گنجشک ریزه میزه

می پره  روی پشت بوم

از اونجا هم پر میزنه

میره  به سوی آسمون

گربه‌ی چاق تپلو

میگه میو میو میو

غذای من کجا رفت؟

پر زد و تو هوا رفت

 

مرد آتش نشان

مرد آتش نشان

مرد آتش نشانم

وقت نبرد با آتش

خودم یک قهرمانم

کارم را دوست دارم

من ناجی انسانم

بی احتیاطی نکن

با آتش بازی نکن

تا در امان بمونی

خودت رو نسوزونی

حادثه‌های ناجور

 همیشه در کمینه

نجات جان انسان

کارم همش همینه

 ماشین آتش نشان

 وقتی آژیر می کشه

کنار برید زود زود

 باید زودتر رد بشه

خاموش کنه آتیش رو

خیلی فوری خیلی زود

این آتیش خطرناک

 هم شعله داره هم دود

 

کتاب

کتاب

شاعری گفت  کتاب

هست  یاری مهربان

ساکت و خاموش

اما، خوش بیان

قصه‌ها دارد کتاب

قصه‌های ماندگار

پندها دارد کتاب

از گذشته یادگار

یار تنهاییِّ ما

هست یاری مهربان

حرف‌ها دارد ولی

ساکت است و بی زبان

 

پیشی گرسنه

پیشی گرسنه

یه گربه‌ی گرسنه

توی سطل زباله

پی  غذا می گرده

وای که چه  بی خیاله!

نمی دونه  زباله

میکروب داره فراوون

ناخوشی و مریضی

همراه داره برامون

میرم برای گربه

یه کاسه شیر میارم

میگم بیا پیشی جون

کاسه را جلوش میذارم

پیشی زباله‌ها رو

فوری رها می کنه

با چشمای قشنگش

به من نگا می کنه

می خوره با اشتها

تو کاسه هرچی شیره

میومیو می کنه

راهشو می گیره میره

 

لجبازی

  لجبازی

بچه‌ای که لج می کنه

به حرفاگوش  نمی کنه

کارهای خوب همه  را

زودی فراموش می کنه

اخم می کنه تَخم می کنه

داد میزنه

میگن نکن این کارا رو

دوباره  فریاد می زنه

وای  وای وای چه بچه‌ای!

بچه‌ای که لج می کنه!

لباشو هی ورمی چینه

صورتشوکج می کنه

این کارا رونکن دیگه

لجبازی کار زشتیه

بچه که لجبازنباشه

یه آدم بهشتیه

 

یک دانه گندم

یک دانه گندم
یک دانه گندم
افتاد برخاک
روی زمینی
مرطوب و نمناک

در خاک تیره
آرام خوابید
خورشید تابان
بر خاک تابید

یک ساقه‌ی سبز
از خاک رویید
بر روی دنیا
با مهر خندید

یک دانه کم کم
شد خوشه‌ای ناز
برخاک افتاد
یک دانه‌اش باز

 

کبوتر پر شکسته

کبوتر پر شکسته

توی حیاط خونه

یک کبوتر نشسته

دارم اونو می‌بینم

انگار بالش شکسته

شاید یه بچه‌ی بد

سنگی زده به بالش

بالش وقتی شکسته

بد شده خیلی حالش

کبوتر بیچاره!

الهی برات بمیرم!

الان برای بالت

یه کم دوا می‌گیرم

بالت رو زود می‌بندم

اینکه غصه نداره

حالت خوبِ خوب میشه

پر می‌کشی دوباره

مهری طهماسبی دهکردی

 

مگس

مگس - پخشه

رفتم به آشپزخانه
تا بخورم یک چایی
یک مگس وزوزکنان
سویم آمد ازجایی

نشست روی صورتم
سرم را دادم تکان
مگس کش را برداشتم
هی به او دادم نشان

اما مگس بی خیال
می‌چرخید و می‌چرخید
شاید که در خیالش
برای من می‌رقصید

پنجره را واکردم
مگس پرید و دررفت
پنجره را که بستم
روی شیشه‌اش نشست

حالا پشت پنجره
نشسته روی شیشه
وز وز وز وز می‌خواند
آوازش را همیشه

 

ایران

نقشه سه رنگ ایران

سرزمین پاک من،
ای ایران
با مردم دلاور
خوب و مهربان
با کوه‌های بلند و
با دشت و صحرا
با آسمان آبی
کویر و دریا
در خاک پاکت،
من جان گرفتم
درس امید و
ایمان گرفتم
شد رهنمایم
کتاب قرآن
در سرزمینِ
پاکِ دلیران
آرزوی من
آبادی تو
جان دهم بهرِ
آزادی تو
ایران زیبا
آباد باشی
از جهل و ظلمت
آزاد باشی

پارک محله ما

پارک محله ما

پارک محله ما

قشنگه و باصفا

گل‌های زیبا داره

حوض داره و آب نما

یه باغبون پرکار

اونجا مشغول کاره

چمن‌ها را آب میده

تو باغچه گل می کاره

وقتی کاری ندارم

میرم تو پارک می شینم

رقص پروانه‌ها را

روی گل‌ها می‌بینم

پارک محله‌ی ما

یه جای خوب و زیباست

جایی برای بازی

و رفع خستگیهاست

پارک محله‌ی ما

سطل زباله داره

رفتگر مهربون

تو اون کیسه میذاره

اگر زباله‌ای بود

باید تو سطل بریزیم

با پاکی و نظافت

پیش خدا عزیزیم

 

فصل پاییز

فصل پاییز

کلاغه میگه خبرخبر

پرستوها میرن سفر

حالا که فصل پاییزه

برگ درختا می ریزه

بارون می باره نم نم

یه وقت زیاد یه وقت کم

هوا یه خُرده سرده

برگ درختا زرده

پاییز خیلی قشنگه

ببین چه رنگارنگه!

 

زمین (محیط زیست) را پاکیزه نگه داریم

  زمین (محیط زیست) را پاکیزه نگه داریم

محیط زیست دانی

همین سیاره‌ی ماست

زمین یک جای امن است

همین جا خانه‌ی ماست

اگر از این سیاره

غافل بماند انسان

زمین کم کم می‌گردد

زشت و کثیف و ویران

باید پاکیزه باشیم

در حفظ آن بکوشیم

تا صاحب زمینی

آباد و پاک باشیم

 

خانم خیاط

خانم خیاط

خانم خیاط

لباسی دوخته

به قیمت خوب

اونو فروخته

خریده بازهم

پارچه‌ی گلدار

دوخته با پارچه

بلوز و شلوار

به به چه زیبا

چه رنگارنگه

بلوزو شلوار

خیلی قشنگه!

_________



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=17859

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *