تبلیغات لیماژ بهمن 1402
قصه-شب-برای-کودکان-اصحاب-فیل

داستان زیبا و آموزنده: اصحاب فیل || نابودی لشکر فیل‌سواران

داستان زیبا و آموزنده

اصحاب فیل

قصه شب مادربزرگ برای کودکان
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه کودک، داستان کودک و کتاب کودک و نوجوان
قصه قبل از خواب برای کودکان

به نام خدا

در زمان‌های دور در سرزمین یَمَن مردی به نام «ابرهه» زندگی می‌کرد. او حاکمی بی‌ایمان و ظالم بود.

یک روز ابرهه شنید که همه‌ی مردم برای عبادت به شهر مکه می‌روند. ابرهه خیلی ناراحت شد. او با خودش گفت باید کاری کنم که مردم به مکه نروند و برای زیارت به یمن بیایند. ابرهه تصمیم گرفت عبادتگاهی بهتر از کعبه بسازد. او دستور داد صدها کارگر و بنا آماده کار شوند. کارگرها شب و روز کار کردند. بعد از چند ماه، ساختمان بسیار بزرگی با سنگ‌های زیبای مرمر و مجسمه‌های دیدنی ساختند. ابرهه به مردم دستور داد آن خانه را زیارت کنند.

ولی مردمِ باایمان حرف او را گوش نکردند و مثل قبل به زیارت خانه‌ی کعبه می‌رفتند. ابرهه که ناراحت شده بود مردم را اذیت و آزار می‌کرد. بالاخره مردم از کارهای ابرهه خسته شدند و عبادتگاه او را آتش زدند. ابرهه از این کار خشمگین شد و فریاد زد: «من به‌زودی به شهر مکه حمله می‌کنم و خانه کعبه را از بین می‌برم!»

لشکر ابرهه به‌طرف شهر مکه به راه افتاد. زمین در زیر پای فیل‌ها می‌لرزید. مردم مکه با شنیدن این خبر به کوه‌ها اطراف شهر پناه بردند.

لشکر ابرهه به نزدیکی مکه رسیده بود که ناگهان فیل‌ها ایستادند و دیگر جلوتر نرفتند. صورت ابرهه از خشم قرمز شده بود. او بر سر سربازان خود فریاد می‌کشید که فیل‌ها را مجبور کنند تا وارد شهر مکه شوند؛ اما فایده‌ای نداشت. فیل‌ها از جای خود تکان نخوردند. در همین وقت تعداد بسیار زیادی پرنده کوچک در آسمان مکه دیده شدند. هر پرنده چند سنگریزه در نوک و چنگال‌های خود داشت. پرنده‌ها به لشکر ابرهه حمله کردند. آن‌ها سنگریزه‌ها را بر سر ابرهه و سربازانش انداختند. سنگریزه‌ها با شدت به سر و بدن آن‌ها می‌خورد و بدنشان را سوراخ و زخمی می‌کرد. ابرهه و لشکرش بدون این‌که بتوانند وارد شهر مکه شوند- با قدرت خداوند بزرگ- از بین رفتند و خانه‌ی کعبه بر جای ماند.



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=24471

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *