تبلیغات لیماژ بهمن 1402
قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-دوست-تیغ‌دار

قصه کودکانه: دوست تیغ‌دار | به یکدیگر کمک کنیم

قصه کودکانه پیش از خواب

دوست تیغ‌دار

نویسنده: مژگان شیخی

جداکننده متن Q38

به نام خدا

تیغ پشت یک جوجه‌تیغی کوچولو بود. خیلی هم شادوشنگول بود. دوست داشت دائم این‌طرف و آن‌طرف بدود، بازی کند و بخندد.

یک روز او خرگوش کوچولوها را دید که قایم باشک بازی می‌کردند. مدتی ایستاد و نگاهشان کرد. خیلی از آن بازی خوشش آمد و گفت: «چه جالب، منم بازی!»

بچه خرگوش‌ها به او نگاه کردند و گفتند: «وای نه… تو پر از تیغی! ما با تو بازی نمی‌کنیم.»

تیغ پشت گفت: «آره، پر از تیغم؛ ولی هیچ‌وقت تیغ‌هایم را به‌طرف دوستانم پرت نمی‌کنم. تیغ‌های من برای دشمنانم است. این را مامان تیغ تیغ گفته.»

بچه خرگوش‌ها گفتند: «ولی ما با تو بازی نمی‌کنیم.»

آن‌ها دوباره مشغول بازی شدند. تیغ پشت از آنجا رفت.

فردای آن روز تیغ پشت بازهم بچه خرگوش‌ها را دید که قایم باشک بازی می‌کنند. روی پله‌ای نشست و به بازی‌شان نگاه کرد. ناگهان از دور گرگی را دید که به آن‌طرف آمد و پشت بوته‌ای مخفی شد. فریاد زد: «خرگوش‌ها فرار کنید. گرگ… گرگ…»

بچه خرگوش‌ها خندیدند و گفتند: «هاها… می‌خواهی ما را دست بیندازی. ما که هیچ گرگی نمی‌بینیم.»

ولی همان موقع آقا گرگه پرید وسط خرگوش‌ها. آن‌ها از ترس فرار کردند، مثل باد دویدند تا به لانه‌شان بروند. فقط دو تا از بچه خرگوش‌ها نتوانستند به لانه بروند. دویدند و توی کُنده‌ی درختی مخفی شدند. آقا گرگه آن‌ها را دید. رفت و جلوی کنده‌ی درخت ایستاد. خرگوش کوچولوها از ترس می‌لرزیدند. آقا گرگه گفت: «من که بیکارم. هیچ کاری ندارم جز خوردن شما! آن‌قدر اینجا می‌ایستم تا بیرون بیایید. عجب ناهاری!»

تیغ پشت وقتی این را دید، رفت پشت آقا گرگه، خودش را گِرد کرد و همان‌جا ماند. آقا گرگه مدتی آنجا ایستاد، خسته شد. خواست بنشیند که فریادش به آسمان رفت. او روی تیغ پشت نشسته بود و تیغ‌های نوک‌تیز حالش را جا آورده بود.

آقا گرگه فریاد می‌زد و می‌دوید. او با آه و ناله فرار کرد و از آنجا رفت. خرگوش کوچولوها هم از توی کنده‌ی درخت بیرون آمدند و نفس راحتی کشیدند.

آقا گرگه رفت که رفت؛ ولی خرگوش کوچولوها پیش تیغ پشت رفتند و گفتند: «تیغی جان، ما را ببخش! نمی‌دانی چقدر خوشحالیم که دوست تیغ‌داری مثل تو داریم!»

بعد هم همه باهم شروع کردند به قایم باشک بازی.



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=40433

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *