از وقفهای که در چرخش کلید پیش آمد فهمیدیم خودش است. این را بعد جاکلیدی و در بارها برایمان گفتهاند.
بخوانیدRecent Posts
داستان کوتاه: شرحی بر قصیده جَمَلیه / نوشته: هوشنگ گلشیری
از خواب بیدار شده و نشده صدای زنگها را شنیدم، انگار هنوز خواب بودیم. نه، همان صدای آشنای زنگوله بود که زنجیروار میزد.
بخوانیدداستان کوتاه نقشبندان / نوشته: هوشنگ گلشیری
وقتی رسیدیم در خم روبهرو زنی سوار بر دوچرخه میگذشت. هنوز هم میگذرد، با بالاتنهای به خط مایل، پوشیده به بلوز آستینکوتاه و سفید.
بخوانید