در قصبهای و در سرزمینی -که خود هر نامی مایل هستید بر آن بگذارید- پیرزنی به سر میبرد که از مال دنیا تنها بزغالهای داشت. روزی بز خود را دوشید و ظرف شیر را روی زمین گذاشت و خود به جنگل مجاور رفت تا مقداری سوخت جمع کند تا بهوسیله آن آتش روشن کرده و شیر را بجوشاند.
بخوانیدRecent Posts
قصه ارمنی هنر برتر از گوهر || پول به جای خود، هنر هم به جای خو
حکمران بسیار ثروتمندی به سر میبرد که هر چند گاه یکبار جامه فقرا و دراویش بر تن کرده و در شهر به گردش میپرداخت تا از زندگی و گفتار و عقاید ملت خود آگاه شود.
بخوانیدقصه عامیانه ارمنی ماهی سخنگو || پاداش کار نیک
قصه عامیانه ارمنی ماهی سخنگو به نام خدا مردی فقیر در دهی دوردست به سر میبرد که کارش حمل ماهیهای یک ماهیگیر بود و در عوض این شاگردی، روزی چند عدد ماهی دریافت کرده و به خانه میبرد و همسرش آنها را کباب میکرد و میخوردند. روزی مرد ماهیگیر ماهی …
بخوانید