دهکدهای بود زیبا که اطراف آن را جنگل پوشانده بود و داخل جنگل، قصری قدیمی در میان برکههایی عمیق، سر برافراشته بود و در پرتو خورشید میدرخشید. از پای دیوارهای قصر تا برکهها، پر از بوته بود. بوتهها خیلی بلند بودند و بکر و دستنخورده.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: هر کاری که پیرمرد بکند همان درست است
این قصه را وقتیکه بچه بودم برایم تعریف کردند و حالا من میخواهم آن را برای شما تعریف کنم. باور کنید، هر بار که این قصه را میشنوم، احساس میکنم شیرینتر و جذابتر شده است، چون قصهها هم مثل خیلی از آدمها هرچه از عمرشان میگذرد، قشنگتر و دوستداشتنیتر میشوند.
بخوانیدقصه کودکانه: لباس جدید امپراتور || هانس کریستین اندرسن
در زمانهای خیلی قدیم امپراتوری زندگی میکرد که علاقه عجیبی به لباس داشت. طوری که تمام دارایی خود را در این راه خرج میکرد. او هرروز لباس تازهای میپوشید و از هیچ لباسی بیشتر از یکبار استفاده نمیکرد.
بخوانید