صدای هاش و هون زیادی در اطراف ملانصرالدین -که در بازار الاغ فروشان ایستاده بود- به گوش میرسید. الاغ فروشان دوروبر ملا را گرفته بودند و غوغای عجیبی به راه انداخته بودند. هریک از آنها از روی رقابت به ملا میگفت: «در همهی دنیا الاغی به خوبی الاغ من پیدا نمیشود! واقعاً عجب مال خوبی است!»
بخوانیدRecent Posts
هاکلبری فین: یک رمان پرماجرا به زبان ساده و کوتاه || جلد 49 از مجموعه کتابهای طلایی
باید کتاب «تام سایر» را بخوانید تا مرا بشناسید. اگر هم آن را نخواندهاید، حتماً بخوانید. هرچند که آقای مارک تواین آن کتاب را به نام تام اسم گذاشته، اما من هم در بیشتر ماجراهای آن کتاب شرکت دارم. این تام سایر پسر بازیگوش و ماجراجویی است که پیش خالهی پیرش زندگی میکند. در کتاب تام سایر، بعد از یکمشت ماجرای جورواجور، یک روز من و تام به هوس افتادیم که گنج پیدا کنیم.
بخوانیدلورنا دون: داستان عشق کودکی || جلد 48 از مجموعه کتابهای طلایی
دویست سال پیشازاین، هنگامیکه چارلز دوم در انگلستان سلطنت میکرد، در قسمت دورافتادهای از «اِگزمور»، مزرعهای بود بنام «پلاوِرز باروز». این مزرعه بسیار سبز و خرم بود: چشمهی کوچکی از کنار خانهی دهقانی آن میگذشت؛ پشت خانهی دهقانی را تپههای سیاه و خلنگزارهای وحشی احاطه کرده بود.
بخوانید