روزی مجنون خواست که نامهای برای لیلی بنویسد. پس قلم را برداشت و در خود فرورفت: «ای لیلی! چهرهی تو همیشه در چشمم جای دارد.
بخوانیدRecent Posts
قصه های شیرین فیه ما فیه: پشت پردهی شب
شب دراز است برای راز گفتن و خواستن نیاز. چه خلوتی به دست آمده است امشب! بدون دردسر مردم و بی زحمت دوستان و دشمنان. خداوند پردهها را کشیده تا آدمها از دورویی در امان بمانند.
بخوانیدقصه های شیرین فیه ما فیه: مهمانی عشق
هرچه مهمانها بیشتر شوند، خانه را بزرگتر میکنند، آرایش بیشتری به کارمی بندند و غذای بیشتری میپزند. به کودک نگاه کن! تا هنگامیکه قد او کوچک است، اندیشهاش نیز که مهمان اوست، بهاندازهی قالب اوست.
بخوانید