آقا گربه و سگ پا کوتاه، دوستانه داشتند از عجائبی که در سیرک دیده بودند تعریف می کردند و با شادی به طرف آشیانه هایشان می رفتند. در راه صدای گریه اسب پیری را شنیدند که دل آزار بود و آنها را واداشت تا به طرف او بروند.
بخوانیدRecent Posts
قصه فانتزی کودکانه: راپونزل، دختر گیسو کمند
یکی بود یکی نبود . در روزگاران قدیم دختر زیبائی بود بنام راپونزل . راپونزل از کودکی نزدیک جادوگر بزرگ شده بود . این جادوگر راپونزل را از پدر و مادرش دزدیده بود و چون خیلی بزیبائی او حسادت می کرد راپونزل رو توی یک برج بلند در وسط یک جنگل حبس کرده بود .
بخوانیدمجموعه قصه های عامیانه روسی، 14 قصه عامیانه از سرزمین روسیه
این کتاب، مجموعه 14 قصه زیبا و آموزنده از ادبیات عامیانه سرزمین روسیه است که در سال 1337 چاپ شده است. امیدوارم از خواندن قصه های این کتاب لذت ببرید.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر