دختر جوانی در دوران کودکی پدر و مادرش را ازدستداده بود. آن دختر در کلبهای در انتهای روستا با پیرزنی که تربیت او را برعهدهگرفته بود زندگی میکرد.
بخوانیدRecent Posts
افسانهی باران طلا / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، دخترکی بود که پدر و مادرش مرده بودند. او به حدی فقیر شده بود که نه جایی برای زندگی کردن داشت نه مکانی برای خوابیدن.
بخوانیدافسانهی تلاش و تنبلی / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، دختر جوان و زیبایی بود که تنبل و بیعار بود و از کار کردن بدش میآمد.
بخوانید