روزی به خدمت ابوجعفر محمّد بن عثمان، نائب دوم امام زمان علیه السلام رفتم. دیدم لوحی را در مقابل خود نهاده و در آن نقاشی میکند
بخوانیدRecent Posts
داستانهای امام زمان (عج): سرمه متبرّک!
در مسجد زبیده شهر سامرا با جوانی ملاقات کردم، او میگفت: من از فرزندان موسی بن عیسی [عباسی هستم،
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): کیسهای که در دجله انداختند!
سالی که ده قطعه شمش نزد حسین بن روح برده بودم گروهی از اهالی قم مرا به زنی که به دنبال وکیل حضرت علیه السلام میگشت، معرفی نمودند.
بخوانید