هیچ میدانستی هنگامیکه آن شیرینی را یواشکی میربودی، در تمام مدت خدا تو را نگاه میکرد؟
بخوانیدRecent Posts
خدا پشت پنجره ایستاده است / یک داستان انگیزشی
جانی کوچولو همراه پدر و مادر و خواهرش سالی، برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ به مزرعه رفتند. مادربزرگ یک تیرکمان به جانی داد که با آن بازی کند.
بخوانیدکجا نیست؟ / یک داستان انگیزشی
مسافری بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستای ملانصرالدین رسید و در زیر درختی مشغول به استراحت شد.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر