بایگانی/آرشیو برچسب ها : پیرمرد

قصه تصویری کودکانه: شلغم غول پیکر / برای وقت خواب کودکان

قصه تصویری کودکانه شلغم غول پیکر 2

روزی روزگاری زن و شوهر پیری در کلبه ای به نام عمارت ارباب زندگی می‌کردند. همانطور که از اسمش معلومه، اون کلبه، خانه‌ی آقای ارباب بود.  آقای ارباب مرد سالخورده و بداخلاقی بود. می پرسید چرا بداخلاق بود؟

بخوانید

قصه کودکانه: پیرمرد و پادشاه | همیشه تلاش کن و امیدوار باش!

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب-پیرمرد-و-پادشاه

در شهری دور، پادشاهی زندگی می‌کرد. او یک روز تصمیم گرفت به شهرهای مختلف برود و زندگی مردم را از نزدیک ببیند. پادشاه لباس معمولی پوشید تا کسی او را نشناسد. آن‌وقت به راه افتاد و رفت. رفت و رفت تا به روستایی رسید.

بخوانید

قصه کودکانه: بیدبیدک و بابا جمعه | فایده یک کت کهنه

قصه-کودکانه-پیش-از-خواب--بیدبیدک-و-بابا-جمعه

بیدها حشره‌های کوچولویی هستند که دوست دارند در لباس‌های کهنه زندگی کنند؛ لباس‌ها و پتوهای پشمی و خلاصه هر چیزی که گرم‌ونرم باشد. بیدبیدک قصه‌ی ما اول یک بید کوچولو بود. قبل از آن‌هم به‌صورت یک تخم بید.

بخوانید