بایگانی/آرشیو برچسب ها : حرص

داستان آموزنده گل ساعتی / پا را از گلیمت درازتر نکن

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-گل-ساعتی

در سایه‌ی یک پرچین، بوته‌ی گل ساعتی پرگلی، شاخه‌های خزنده و بالارونده‌اش را به دور شاخ و برگ‌های درخت کوچکی پیچیده و بالا رفته بود. آن‌چنان تند و بی‌پروا بالا می‌رفت که روزی ناگهان خودش را بالای پرچین دید و بعد به دومین پرچینی که کنار جاده بود رسید

بخوانید