یک روز جیمی، که یک گربهی بامزه بود، یک فکر بکر به سرش زد!!! درواقع این بهترین فکر دنیا بود!!! اون میخواست که یک باغ برای خودش درست بکنه!!
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : گربه
داستان آموزنده روباه و گربه / دانش و هنر باید مفید و کابردی باشد
روزی گربهای در جنگل به روباهی رسید. گربه فکر میکرد که روباه حیوان باهوش و باتجربهای است و همهی حیوانها به او احترام میگذارند؛ بنابراین نزد روباه رفت و دوستانه به او گفت: «سلام، آقا روباه عزیز، حالتان چطور است؟ چهکار میکنید؟ وقت گرانبهایتان را چطور میگذرانید؟»
بخوانیدداستان آموزنده شاگرد آسیابان و گربه اش / پاداش صداقت، سادگی و تلاش
آسیابان پیری بود که نَه زن داشت و نَه فرزند. او فقط سه شاگرد داشت. سه پسر که سالها بود برایش کار میکردند. وقتی آسیابان حس کرد خیلی پیر شده است، روزی به شاگردانش گفت: «میخواهم آسیابم را به یکی از شما ببخشم.
بخوانیدقصه های قشنگ: گربهی عابد / ریاکاری عاقبت خوشی ندارد
در زمانهای قدیم، کلاغ و کبکی در همسایگی یکدیگر به سر میبردند. آنها سالها بود که باهم همسایه بودند و به همین دلیل با یکدیگر خیلی دوست بودند. روزی از روزها، کبک از لانه خارج شد و دیگر مراجعت نکرد. روزها و ماهها آمدند و گذشتند؛ اما کبک هرگز مراجعت ننمود.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: گربه ها و موش ها + 4 قصه صوتی دیگر / با صدای مریم نشیبا #22
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- گربه ها و موش ها 2- مترسك ترسو 3- محله جدید 4- موش موشی بازیگوش 5- نجات از چاله
بخوانید