بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان روسی

قصه صوتی قدیمی: انگشتری جادو || نوشته: کنستانتین پاستوفسکی

قصه-صوتی-قدیمی-انگشتر-جادو-کاور

واریوشا دختربچه‌ی کوچولو و زبروزرنگی بود که با پدربزرگش توی کلبه‌ای تو جنگل زندگی می‌کردند. چله‌ی زمستون بود که پدربزرگ هوس توتون کشیدن کرد. بدجوری سرفه می‌کرد و از ضعف تنش می‌نالید و مرتب می‌گفت...

بخوانید

کتاب داستان کودکانه حلقه فولادی، نوشته پائوستوفسکی

کتاب داستان کودکانه حلقه فولادی، نوشته پائوستوفسکی 1

بابا کوزما با نوه اش واریوشا در دهکده موخوویه در جوار جنگل زندگی میکرد. زمستان آن سال خیلی سرد بود، باد های تند میوزید و برق فراوان باریده بود. در تمام زمستان حتی یک بار هوا گرم نشده و آب برف از بام های تخته ای نچكیده بود.

بخوانید