سالها قبل در شهری کوچک، پسری زندگانی میکرد به نام پیتر. او یکی از تنبلترین بچههای روی زمین بود. او هیچگاه تکالیف مدرسه خود را انجام نمیداد و پیوسته در سرِ کلاس دیرتر از سایرین حاضر میشد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : جادوگر
داستان کودکانه قدیمی: دختر شبدر / شاهزادهی مهربان
زیر گنبد کبود، زنِ خوب مهربانی بود که در یک خانهی کوچک و قشنگ، کنارِ مزرعهی سبز و خرمی از شبدر زندگی میکرد. شبدرهای این مزرعه آنقدر خوشبو، سبز و تازه بودند که انسان دلش میخواست آنها را بچیند.
بخوانیدداستان کودکانه: ماجراجویی در جنگل جادویی / آریا جنگل را نجات میدهد.
یک کودک شجاع به نام «آریا» به جنگل جادویی میرود تا مأموریتی خاص را انجام دهد. در این جنگل، درختان سخنگو، حیوانات جادویی و گلهای عجیب وجود دارند.
بخوانیدقصه شب کودکان: زیبای خفته
در تمام کشور جشن و شادی بر پا بود و همهجا چراغانی شده بود، چون دختر پادشاه به دنیا آمده بود؛ دختری کوچولو و زیبا.
بخوانیدقصه قبل از خواب: شاهزاده خانم قورباغه / برگرفته از ادبیات شفاهی روسیه
روزی روزگاری پادشاهی زندگی میکرد که سه پسر داشت. روزی به آنها گفت: «پسران من، وقت ازدواج شما فرا رسیده است. برای هر یک از شما تیر و کمانی آوردهام. تیر و کمان خود را بردارید و هر یک تیری به سویی رها کنید.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر