حضرت علی علیه السلام از جنگ نهروان بازمیگشت، در محلی به نام «براثا» دستور اتراق داد. در آنجا راهبی به نام حباب در غاری منزل داشت.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : آخرالزمان
داستانهای امام زمان (عج): عنایت مولا و رسوایی دشمن!
هنگامی که بحرین در تصرّف اروپاییان بود، مردی که ناصبی و از دشمنان سرسخت اهلبیت علیهم السلام به شمار میرفت
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): نگران درد و مرگ نباش!
یکی از اهالی کاشان به قصد تشرّف به بیت اللَّه الحرام همراه گروهی از حاجیان، شهر و دیار خود را ترک میکند.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): گل سرخ
من در حرم الهی یعنی مکه مکرّمه زندگی میکنم، شبی در مسجد الحرام مشغول طواف خانه خدا بودم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): ابا صالح! بیا درماندهام من!
مرد شریف و صالحی را میشناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرّف شده است
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): مشکل علمی خود را از قائم ما بپرس!
شبی برای زیارت حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شده بودم، آخر شب بود در حال گردش در حرم بودم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): تأثیر دعا در تعجیل فرج مولا!
روزی خداوند به ابراهیم علیه السلام وحی کرد که به زودی صاحب فرزندی خواهی شد.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): یاد مولا و سرور دل!
به خدمت امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم. نزد ایشان نشسته بودم که فرزند برومندشان، امام موسی بن جعفرعلیه السلام، وارد شد
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): شبهات مخالف و پاسخ مولا در سن کودکی!
من نسبت به جمعآوری کتابهایی که محتوی نکات دقیق و مهم مطالب مشکل علوم اسلامی بودند، علاقه و حرص فراوانی داشتم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): علوی واقعی اوست!
در یکی از محلات اطراف کوفه که «حمالیه» نام داشت با شخصی به نام عمّار درباره امام زمان علیه السلام گفت و گو میکردم.
بخوانید