یکی از اهالی کاشان به قصد تشرّف به بیت اللَّه الحرام همراه گروهی از حاجیان، شهر و دیار خود را ترک میکند.
بخوانیدTimeLine Layout
فروردین, ۱۴۰۰
-
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): گل سرخ
من در حرم الهی یعنی مکه مکرّمه زندگی میکنم، شبی در مسجد الحرام مشغول طواف خانه خدا بودم.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): ابا صالح! بیا درماندهام من!
مرد شریف و صالحی را میشناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرّف شده است
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): مشکل علمی خود را از قائم ما بپرس!
شبی برای زیارت حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شده بودم، آخر شب بود در حال گردش در حرم بودم
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): تأثیر دعا در تعجیل فرج مولا!
روزی خداوند به ابراهیم علیه السلام وحی کرد که به زودی صاحب فرزندی خواهی شد.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): یاد مولا و سرور دل!
به خدمت امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم. نزد ایشان نشسته بودم که فرزند برومندشان، امام موسی بن جعفرعلیه السلام، وارد شد
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): شبهات مخالف و پاسخ مولا در سن کودکی!
من نسبت به جمعآوری کتابهایی که محتوی نکات دقیق و مهم مطالب مشکل علوم اسلامی بودند، علاقه و حرص فراوانی داشتم
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): علوی واقعی اوست!
در یکی از محلات اطراف کوفه که «حمالیه» نام داشت با شخصی به نام عمّار درباره امام زمان علیه السلام گفت و گو میکردم.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): جنگ صفّین و یاری امام زمان علیه السلام
نزد پدرم نشسته بودم، مردی را کنار او دیدم که چرت میزد. ناگهان عمّامهاش افتاد و زخم بزرگی که در سر داشت؛ نمایان شد.
بخوانید -
۳ فروردین
داستانهای امام زمان (عج): اهل خیری افتاده و عنایت مولا!
سال 789 هجری است، خانهای که من در آن زندگی میکنم همسایه دیوار به دیوار بارگاه حضرت علی علیه السلام در نجف است.
بخوانید