داستانسرایان نقل کردهاند که: در کنار یک جنگل سرسبز و انبوه، نیزار زیبایی بود که در آن جویبارها و چشمههای فراوانی وجود داشت. در آن نیزار گلهای فراوان و قشنگی روییده بود که عطر آنها از فاصلهی دوری احساس میشد. در آن محل زیبا و تماشایی، به سبب فراوانی آب و گیاه حیوانات زیادی زندگی میکردند.
بخوانیدMasonry Layout
قصه آموزنده داوینچی: شعلهها و شمع / عاقبت ناخوشایند جاه طلبی
از یک ماه پیش، شعلهها در کورهی شیشهگری میسوختند. یک روز شعلهها دیدند که روی شمعدان زیبایی، شمعی گذاشتهاند. شمعدان به آنها نزدیک شد. شعلهها با تمام وجودشان میل کردند که به شمع بپیوندند.
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: درخت شاهبلوط و درخت انجیر / برخورد متفاوت انسان با طبیعت
یک روز شاهبلوط، مردی را دید که از درخت انجیر بالا رفته بود. مرد، شاخههایی را که انجیر داشت، بهطرف خودش میکشید، میوههای رسیده را میچید، آنها را در دهانش میگذاشت و با دندانهایش میجوید.
بخوانیدقصه های داوینچی: فیل / شناخت ویژگی های فیل از زبان لئوناردو داوینچی
میگویند فیلها دارای صفاتی عالیه هستند که حتی در انسانها هم بهندرت دیده میشود. بسیار محتاط، وفادار و درستکارند و به آدابورسوم و سنت هم توجه دارند: وقتی اول ماه میشود فیلها به رودخانه میروند و خودشان را در آب آن خوب میشویند
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: زبان و دندانها / دروغ گفتن کار خیلی زشتیه!
روزگاری، پسربچهای بود که فقط یک عیب داشت: زیادی حرف میزد. دندانهایش از اینهمه وراجی عصبانی شده بودند و بالاخره قرچ و قروچی کردند و گفتند: - این پسرک، زبان درازی دارد!
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: طوطی خانم مغرور + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #20
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- طوطی خانم مغرور 2- پرواز ستاره ها 3- خیابان و خط كشی 4- آقا حامد 5- خرگوشی كه از دندان پزشكی می ترسید
بخوانیدقصه کودکانه چینی: گل حقیقی و گل مصنوعی / چیزهای طبیعی زیباترند
بهارِ زیبا و سبز و خرم آمد. در باغ اولین گلی که به بهار خوشآمد گفت گل داوودی کوچک بود. گلهای داوودی یکییکی باز شدند. زنبورها نیز به باغ هجوم آوردند و با خوشحالی و سروصدا بهطرف گلهای زیبای پارک رفتند. شیرهی خوشمزه گلها را میمکیدند و آواز میخواندند.
بخوانیدقصه کودکانه چینی: شیاوپانگ تبدیل به توپ شده است / خدا را شکر که بدنت سالم است
خانم معلم میگفت: «بدن بعضی از موجودات طوری به وجود آمده که اگر از بعضی اندامهایشان استفاده نکنند، آن اندام کارایی خود را از دست میدهد...» شیاوپانگ گفت: «من که باور نمیکنم!» صبح زود، شیاوپانگ همچنان چسبیده بود به رختخوابش و در خواب شیرین فرورفته بود.
بخوانیدقصه کودکانه چینی: مسابقهی ماشینها / آخرش کی برنده شد؟
مسابقهی ماشینها شروع شد! از صبح خیلی زود ماشین تانکر که نامش «لولو» بود، همراه با «شوشو» که ماشین باری بود و همچنین «دودو» که آمبولانس بود و چند ماشین کوچک و معمولی دیگر در صف مسابقه ایستاده بودند و انتظار میکشیدند.
بخوانیدقصه کودکانه چینی: آنها اینطور میخوابند / جغدها هنگام خواب هوشیارند
خورشید هنوز از خواب بیدار نشده بود که یک جغد، پروازکنان و خسته از گردش شبانهی خود به خانه برگشت و روی درختی نشست تا به خواب عمیق و آرامی فرورود.
بخوانید