Classic Layout

کتاب داستان مصور کودکانه شنگول‌ و منگول

داستان مصور کودکانه: شنگول‌ومنگول || بزبزقندی و هفت‌تا بره‌اش

یکی بود، یکی نبود. دشت سرسبزی بود. در گوشه این دشت بزرگ، بزبزقندی با هفت بزغاله‌اش به‌خوبی و خوشی زندگی می‌کرد. اسم یکی از بزغاله‌ها شنگول، دیگری منگول و سومی حبه انگور بود.

بخوانید
کتاب داستان مصور کودکانه جادوگر شهر از

داستان مصور کودکانه: جادوگر شهر اُز || دوروتی در شهر زمرد

روزی و روزگاری، دختر یتیمی به اسم «دوروتی» با عمو و زن‌عمویش زندگی می‌کرد. کلیه آن‌ها در میان یک چمنزار بزرگ و قشنگ بود. دوروتی هرروز، از صبح تا شب با سگ کوچولویش، توتو، بازی می‌کرد.

بخوانید
داستان مصور کودکانه لباس جدید پادشاه

داستان مصور کودکانه: لباس جدید پادشاه || پاداش راستگویی و تذکر

در زمان‌های خیلی‌خیلی دور، پادشاهی بود که دلش می‌خواست همیشه لباس‌های خوب بپوشد. خیاط‌های مخصوص شاه، هرروز یک لباس تازه برای او می‌دوختند. روزی رسید که خیاط‌های او دیگر نتوانستند لباسی با شکل تازه برایش بدوزند.

بخوانید
کتاب داستان مصور کودکانه شنل قرمزی

داستان مصور کودکانه: شنل قرمزی || عاقبت گرگ بدجنس

روزی و روزگاری در یک دهکده کوچک، دختر کوچولویی بود که همه دوستش دانستند. او در قلب مردم جا داشت. مادربزرگ دخترک که به بچه‌ها خیلی علاقه داشت، در روز تولد او، شنل زیبایی به او هدیه کرد؛ یک شنل قرمز پررنگ با کلاهی قشنگ.

بخوانید