قصه کارتونی کودکانه: کتاب زمرد
بخوانید
مدیر ایپابفا قصه تصویری (کارتونی) 0 912
قصه کارتونی کودکانه: کتاب زمرد
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه تصویری (کارتونی) 0 1,329
قصه کارتونی کودکانه: کاکتوس ستاره
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه صوتی کودکان 0 399
قصه صوتی کودکانه: وقت خواب خرس
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 2,206
یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز پیرزنی پرسان پرسان به سراغ بزرگمهر حکیم آمد و در حضور جمعی که آنجا بودند مسئلهای پرسید. بزرگمهر فکری کرد و گفت: «نمیدانم. باید مطالعه کنم و فکر کنم و جواب مسئله را پیدا کنم.»
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 2,039
یک روزی بود و یک روزگاری. در روزگار قدیم، یکی از کسانی که از طرف خلیفه در شهری حاکم بود بنای ظلم و بیداد را گذاشت و همهی سعی خود را به پر کردن جیب خود و جمعکردن مال گماشت...
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 1,976
یک روزی بود و یک روزگاری. در یک روز تابستان، در یک ده کوهستانی که ییلاق اهالی شهر بود برای یکی از عیاران کوهستان جشن «گلریزان» بر پا کرده بودند و همه سرشناسان و پهلوانان و هنرمندان و عیاران را دعوت کرده بودند تا ساعتی به شادمانی بگذرانند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 3,392
یک روزی بود و یک روزگاری. متوکل خلیفه معروف عباسی غلامی داشت که اسمش فتحی بود. فتحی را از کوچکی همراه اسیران جنگی آورده بودند و فروخته بودند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 4,021
یک روزی بود و یک روزگاری. در یکی از روزهای زمستان، یکی از علمای معروف برای نماز ظهر به مسجد رفت و در صحن مسجد قدری در آفتاب ایستاد تا گرم شود و در کنار آفتاب چهار پسربچه از شاگردان بازار نشسته بودند و ناهار میخوردند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 1,706
یک روزی بود و یک روزگاری. مردی صد سکه طلا به کسی قرض داده بود و سند نگرفته بود و وقتی مطالبه کرد بدهکار حاشا کرد و گفت: «چه حسابی؟ چه کتابی؟» ناچار مدعی پیش حاکم رفت و شکایت کرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای سندبادنامه و قابوسنامه 0 1,261
یک روزی بود و یک روزگاری. یکشب هارونالرشید، خلیفه عباسی، خوابی دیده بود و صبح دستور داد تعبیرگویان و خوابگزاران حاضر شوند تا خواب خلیفه را تعبیر کنند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر