سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیدقصه کودکانه من، طوطی و پدربزرگ در باغ وحش
آن روز، وقتیکه با پدربزرگم و طوطي از باغوحش برگشتيم، همهاش به فکر جانورهاي باغوحش بودم. حتي شب، موقع خواب به آنها فکر میکردم.
بخوانید
0 909
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,232
0 909
سرود زیبای رفیق شهیدم با صدای: ابوذر روحی
بخوانیددیدگاهها برای فهرست قصه های کودکان بسته هستند 1,232
0 1,526
آن روز، وقتیکه با پدربزرگم و طوطي از باغوحش برگشتيم، همهاش به فکر جانورهاي باغوحش بودم. حتي شب، موقع خواب به آنها فکر میکردم.
بخوانید0 1,094
یکی بود و یکی نبود. بزی بود و بزی نبود. بزی که بود، دو شاخ بلند داشت، دو پای تیز داشت، و دندانهایی داشت که سنگ را هم خُرد میکرد.
بخوانید0 1,944
یکشب، وقتی نخلستان ساکت بود، دیو سیاه آمد و یک نخل بلند را برداشت. نخل گفت: «مرا کجا میبری؟» دیو گفت: «تو را میبرم تا با بچههایم بازی کنی!»
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر