مارتین هنوز خواندن و نوشتن نمی داند. حساب هم نمی داند. او هر روز با دوستش قهوه ای دنبال پروانه ها می دود و تاب بازی می کند. قهوه ای دختر خوب و مهربانی است .
بخوانیددنیای کودکان
کتاب داستان کودکانه: شیر زخمی و شتر ساده دل || عاقبت ساده بازی
در روزگاران خیلی قدیم، بازرگانی با چند شتر که بر کوهان آنها بارگذاشته بود بقصد تجارت از بیابانی عبور می کرد. شب که شد طناب یکی از شترها پاره شد و شتر از قافله بدور افتاد.
بخوانیدکتاب شعر کودکانه: خرس و کوزه عسل || سلام علیکم ، تو خرسی؟ + فایل صوتی تصویری
سلام علیکم ، تو خرسی؟ *** تو که می بینی ، پس چرا دیگه میپرسی؟ *** این شعر کودکانه، داستان پرماجرای دزدیدن یک کوزه عسله که هرکی میاد یه ذره ازش میخاد اما عاقبت گیر هیشکی نمیاد و سهم مورچه ها میشه.
بخوانیدکتاب داستان کودکانه: اسب پیر / خدا چیز بی فایده نیافریده
آقا گربه و سگ پا کوتاه، دوستانه داشتند از عجائبی که در سیرک دیده بودند تعریف می کردند و با شادی به طرف آشیانه هایشان می رفتند. در راه صدای گریه اسب پیری را شنیدند که دل آزار بود و آنها را واداشت تا به طرف او بروند.
بخوانیدقصه فانتزی کودکانه: راپونزل، دختر گیسو کمند
یکی بود یکی نبود . در روزگاران قدیم دختر زیبائی بود بنام راپونزل . راپونزل از کودکی نزدیک جادوگر بزرگ شده بود . این جادوگر راپونزل را از پدر و مادرش دزدیده بود و چون خیلی بزیبائی او حسادت می کرد راپونزل رو توی یک برج بلند در وسط یک جنگل حبس کرده بود .
بخوانید