تام و جری مانند همیشه مشغول دنبال کردن هم بودند. آنها سروصدای زیادی به راه انداخته بودند. در همین حال خانم خانه بهآرامی آشپزخانه را تمیز میکرد و سرگرم برق انداختن کف آنجا بود.
بخوانیددنیای کودکان
قصه کودکانه تام و جری در ساحل دریا || ماجراهای موش و گربه
تام یک گربۀ خاکستریِ خانگی است. او به شیطنت معروف است. جری، موش قهوهای، لحظهای از دست او راحت نیست. البته گاهی جری چنان تام را اذیت میکند که گربۀ خاکستری چارهای جز تنبیه موش قهوهای ندارد.
بخوانیدقصه کودکانه تام و جری مریض میشوند || ماجراهای موش و گربه
قصۀ گربه خاکستری و موش قهوهای از آنجا شروع میشود که یک روز مثل همیشه تام داشت از زور بیشترش استفاده میکرد و مشغول اذیت کردن جِری بود.
بخوانیدقصه کودکانه هدیهای برای ملکه || زندگی یک حشره
آن روز، سالروز تولد ملکه آتا بود. قصه کودکانه: همۀ مورچهها جشن بزرگی گرفته بودند. ملکه هم با خوشحالی نشسته بود و مورچهها هرکدام هدیهشان را با گفتن تبریک به او تقدیم میکردند. اما فیلیک در فکر بود.
بخوانیدقصه کودکانه عصر حجر ، سفر به دوران پارینهسنگی
ساعت کاری اداره تمام شده بود. مسئول اداره درحالیکه ساعت آفتابیاش را نگاه میکرد، با کشیدن دُم خروس، پایان وقت اداری را اعلام کرد. سرویس اداره که یک دایناسور بزرگ بود، آمادۀ سوار کردن کارمندان بود؛ اما فِرِد یک ماشین قشنگ داشت که با سنگ و چوب ساخته بود.
بخوانید