دنیای کودکان

قصه کودکانه پیش از خواب: بچه‌ی راست‌گو / هیچوقت دروغ نگوییم

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-بچه‌ی-راست‌گو

یک روز پدربزرگ نوه‌هایش را دور خود جمع کرد و برای اینکه میزان توانایی و راست‌گویی آن‌ها را بفهمد به آن‌ها گفت: «بچه‌های عزیزم، من به هرکدام از شما یک تخم گل می‌‌دهم تا شما آن را در گلدان بکارید.

بخوانید

کتاب داستان کودکانه: من از همه کوچک‌ترم / دست بالای دست، بسیار است

کتاب داستان کودکانه: من از همه کوچک‌ترم / دست بالای دست، بسیار است 2

توی یک مزرعه‌ی بزرگ، یک مرغدانی بود. در این مرغدانی، جوجه کوچولویی زندگی می‌کرد. یک روز، جوجه کوچولو با خودش گفت: «من دیگر بزرگ شده‌ام. می‌توانم از این مرغدانی بیرون بروم و همه‌جا را تماشا کنم.»

بخوانید

کتاب داستان کودکانه آموزنده: خواهر بزرگ، خواهر کوچک / چطور از هم مراقبت کنیم

داستان کودکانه آموزنده خواهر بزرگ، خواهر کوچک (12)

روزی روزگاری یک خواهر بزرگ بود و یک خواهر کوچک. مادر و پدر آن‌ها هرروز صبح به سر کار می‌رفتند و خواهر بزرگ و خواهر کوچک تا عصر تنها بودند. در نبودن پدر و مادر، خواهر بزرگ هم کارهای خانه را انجام می‌داد و هم به خواهر کوچکش می‌رسید.

بخوانید