در یکی از روزهای سال آخر زندگی حضرت علی علیهالسلام بود. علی بعد از ادای نماز بر منبر نشست، خطبهای خواند و مردم را به آنچه خیر و صلاحشان بود موعظه کرد.
بخوانیددنیای نوجوانان
داستان: گدای نابینا و دزد بینوا || حساب ذره المثقال
مرد بینوایی به جستجوی کار از شهری به شهری سفر کرد. در آنجا کاری پیدا کرد و مدتی به قناعت زندگی کرد تا قدری پول پسانداز کرد، ولی یک روز بیکار شد.
بخوانیدداستان علمی تخیلی کودکان: سفرهای علمی || قلهای که منفجر میشود
این ماجرا هم، مثل ماجراهای قبلی، در روزی معمولی در کلاس خانم فریزل اتفاق افتاد. البته نهچندان معمولی! چون در کلاس خانم فریزل روز معمولی وجود ندارد.
بخوانیدداستان علمیتخیلی کودکان: سفرهای علمی || بیابان پرخطر
خانم فریزل جالبترین و شگفتآورترین معلم دنیاست. امروز، اوضاع مدرسه بهطور عجیبی ساکت و آرام بود. همۀ ما مشغول کار روی ماکت صحراییِ خودمان بودیم. همهچیز طبیعی به نظر میرسید و این موضوع خودش مسئله عجیبی بود.
بخوانیدداستان علمی تخیلی کودکان: مورچه هنرپیشه || سفر به لانه مورچهها
فکرش را هم نمیتوانید بکنید که چه کسی قرار است به کلاس درس خانم فریزل بیاید. دیروز صبح وقتی کیشا وارد کلاس شد، با خودش میهمان کوچولویی آورده بود. کیشا گفت: «بچهها بیایید دوست من مورچه را ببینید و خوشامد بگویید.»
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر