مدیر ایپابفا

دانش آموخته زبان و ادبیات انگلیسی، آشنا با فرایند بازتولید متن به روش OCR، تولید کتاب EPUB ایپاب برای گوشی و تبلت، علاقمند به بازآفرینی و بازخوانی کتاب های قدیمی و قصه های خاطره انگیز

قصه کودکانه: آمبولانس و مو فرفری / از کادر درمان تشکر کنیم

قصه-کودکانه-آمبولانس-و-مو-فرفری

جو راننده‌ی یک آمبولانس بود و آن را امی صدا می‌زد. روزی آن‌ها در خیابان بودند که ناگهان صدایی را از فرستنده‌ی امی شنیدند «توجه، توجه! دختری به نام سوزان در پارک جنگلی از یک بلندی افتاده و زخمی شده است. فوری او را به بیمارستان بیاورید. تمام!»

بخوانید

داستان کوتاه: بله، نیروانایی در کار نیست + همراه با فایل داستان صوتی / کورت وونه‌گات جونیور

داستان-کوتاه بله-نیروانایی-در-کار-نیست کورت وونه گات

یکی از کشیش‌های فرقه یونیتاریسم 1 که شنیده بود رفته‌ام پیش ماهاریشی ماهش 2، پیرو مرادِ بیتل‌ها و داناون و میافارو، آمد دیدنم و پرسید «شیاده؟» اسم این کشیش چارلی‌یه. پیروان فرقه یونیتاریسم به هیچ‌چیز اعتقاد ندارند. من هم پیرو همین فرقه‌ام

بخوانید

قصه تصویری کودکانه: عشق بی قید و شرط خواهر

قصه-تصویری-کودکانه-عشق-بی-قید-و-شرط-خواهر

روزی روزگاری در شهر کوچکی در دوردست‌ها، دو یتیم با نام‌های النور و برادرش توبی زندگی می‌کردند. النور خیلی سخت کار می‌کرد. گاهی به‌عنوان پیشخدمت برای بازرگان‌ها و گاهی به‌عنوان فروشنده. اما وقتی‌که خشک‌سالی به قلمرو آن‌ها رسید، همه‌ی بازرگان‌ها آنجا را ترک کردند.

بخوانید

کتاب قصه کودکانه قدیمی: روباه غمگین / هیچکس حرف دروغگو را باور نمی کند

کتاب قصه کودکانه قدیمی روباه غمگین نشر بامداد (10)

روباهی به نام «فِرِدی» در جنگل وسیعی زندگی می‌کرد. روزی از روزها «فردی» پشت درخت کهن‌سالی پنهان شد و با دقت تمام به اطراف نظر انداخت. ناگهان چشمش به قرقاول قشنگی که «پت» نام داشت افتاد که آرام‌آرام قدم مي‌زد.

بخوانید