خلاصه داستان:
دوست امیر به او گفت که با پدرش لباس عیدشان را خریده اند.
امیر هم گفت که می خواهد قلک اش را بشکند تا بتواند لباس عید بخرد.
فردای آن روز امیر با اجازه ی مادرش به خانه ی دوست اش رفت تا لباس های عید دوست اش را ببیند …
قصه صوتی کودکان دیدگاه شما 2,497 بازدید
خلاصه داستان:
دوست امیر به او گفت که با پدرش لباس عیدشان را خریده اند.
امیر هم گفت که می خواهد قلک اش را بشکند تا بتواند لباس عید بخرد.
فردای آن روز امیر با اجازه ی مادرش به خانه ی دوست اش رفت تا لباس های عید دوست اش را ببیند …
برچسب هاقصه صوتی مریم نشیبا
***
***