قصه صوتی
گنجشک تنها
با صدای مریم نشیا
خلاصه داستان:
گنجشک کوچولو به گنجشک ها سلام کرد ولی کسی جوابش را نداد.
او سعی کرد دوباره سلام کند.
او دانه ی گندم را از زیر پایش برداشت و گفت: من دوست دارم با شما دوست شوم. اینجا هم گندم زیاد است. یکی از گنجشک ها با عصبانیت جلو آمد و گفت: ولی ما دوست نداریم با تو دوست شویم …
(این نوشته در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)
 ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر
				 
		

 
					 
						
					 
						
					 
						
					 
						
					 
						
					