کاریکلماتورهای-پرویز-شاپور-قسمت-سوم

شوخی با واژه‌ها / مجموعه کاریکلماتورهای پرویز شاپور / 3

شوخی با واژه‌ها

مجموعه کاریکلماتورهای

پرویز شاپور

بخش سوم

شوخی با واژه‌ها / مجموعه کاریکلماتورهای پرویز شاپور / 3 1

 

– آب در آبشار می‌دود، در رودخانه قدم می‌زند، در مرداب استراحت می‌کند.

– آبشار پس از سقوط، سر در پی رودخانه می‌گذارد.

– شکوفه، جوجه‌ی گل است.

– بااینکه گل‌های قالی خار ندارند اغلب مردم با کفش روی آن پا می‌گذارند.

– زمستان را در گلخانه می‌گذارم.

– دلیل اینکه پشه اعضای داخلی آدم را نیش نمی‌زند برای این است که می‌داند آدم نمی‌تواند اعضای داخلی‌اش را بخاراند.

– بهار با دسته‌گل، انتظار پروانه‌ها را می‌کشد.

– در تابستان وقتی با دوچرخه به کنار دریا می‌روم برای اینکه پا نزنم دستم را به رودخانه می‌گیرم.

– موجودی یافت نمی‌شود که «من» را بیشتر از تو، او، ما، شما و ایشان دوست نداشته باشد.

– قطره باران مهربان به لب تشنه می‌اندیشد.

– وقتی ابر می‌گرید گل‌های تشنه می‌خندند.

– در لحظه دیدار، شکوفه لبم با واژه «دوستت دارم» شکوفا می‌شود.

– خودکشی، جسد قاتل و مقتول را در آغوش هم به خاک می‌سپارد.

– ماهی، لبِ تشنه را در آب نشانم می‌دهد.

– روی ساعتی که زنگش بتواند آدم را از خواب غفلت بیدار کند قیمتی نمی‌توان گذاشت.

– آدم خودپرست تصور می‌کند خورشید برای برنزه کردنش به کنار دریا آمده است.

– پروانه‌ی باادب، قبل از خاکستر شدن، داخل زیرسیگاری می‌نشیند.

– ستارگان، زیبایی نامنظمی دارند.

– باران با گل‌های دامنت زیباترین دسته‌گل را به آب می‌دهد.

– تیر شهاب تار سیاه موی شب را سفید می‌کند.

– دریا با موج به خشکی تنه می‌زند.

– خودنویسم کلاهش را به احترام کاغذ سفید بلند می‌کند.

– با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود پارو ساختم.

– ابر، پلک مشترک ستارگان است

– شب، گل‌های رنگارنگ بهاری را هم‌رنگ می‌کند.

– در جشن تولد شمع، کارت دعوت برای پروانه نمی‌فرستم.

– از سوراخ سقف پشه‌بندم پشه چکه می‌کند.

– هر درخت پیر صندلی جوانی می‌تواند باشد.

۔ نسیمی که به تک‌درخت می‌وزد سرود تنهائی سر می‌دهد.

– شکوفه‌ی پرواز هنگام پر کشیدن شکوفان می‌شود.

– خورشید از حاصل جمع روزها امروز را می‌بیند.

– گلبول‌های سفید خونم جسد میکروب را اشک‌ریزان تا گورستان به دوش کشیدند.

– آدم‌برفی، تگرگِ اشک می‌ریزد.

– نغمه‌سرایی پرندگان بهاری درختان را از خواب زمستانی بیدار می‌کند.

– صدای پای عابر شبگرد را با ضربان قلبم شماره می‌کنم و در سپیده‌دم موجودی ضربان قلبم ته می‌کشد.

–  بلبل مرتاض روی گل خاردار می‌نشیند.

–  همزمان با پرپر شدن گل، اشک روی گونه پرنده می‌ریزد.

– طلوع شب، ستارگان را تماشایی می‌کند

– قله‌ای که زیاد از کوه بالا برود دیده نمی‌شود.

– قله‌ای که از کوه بالا نرود بر فراز نمی‌نشیند.

– آدم جان‌دوست آرزو می‌کند قبل از اینکه نوبت مرگش برسد عزرائیل خودکشی کند.

– به‌وسیله قطره باران تبخیر شده برای خورشید پیام می‌فرستم.

– قورباغه‌ای که عمرش در خشک‌سالی می‌گذرد نمی‌تواند از مزایای دوزیست بودن استفاده کند.

– وقتی به بستر خشک رودخانه می‌نگرم غرق در تشنگی می‌شوم.

– آخرین ضربه قلب به سکوت جاودانه اصابت می‌کند.

– مقصد مسافر تنها، پیدا کردن هم‌سفر است.

– تصویر روشنایی را در چشم شب‌زنده‌دار ستاره می‌بینم.

– شاخه درخت برای اینکه به شکوفه بهاری دسترسی پیدا کند دستش را دراز می‌کند.



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=19603

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *