بایگانی/آرشیو برچسب ها : گرسنه

تو روستای مسعود اینا و علی اینا برف زیادی آمده بود. بله، بچه‌ها! برف زیادی باریده بود و هوا هم حسابی سرد شده بود و مسعود و علی می‌خواستند آدم‌برفی درست بکنند.

همه‌جا ساکت بود، برف آمده بود و بیشتر حیوان‌ها توی لانه‌هایشان خوابیده بودند. تنها صدایی که شنیده می‌شد صدای قارقار کلاغ‌ها بود. کلاغ‌ها دورهم جمع شده بودند تا باهم به دنبال غذا بروند.

فهرست قصه های این مجموعه: 1- عنکبوت گرسنه و لاک پشت 2- لاک پشتی با یک خال سفید 3- لالایی گل ها 4- لحاف ملا 5- مامور و کدخدا

فهرست قصه های این مجموعه: 1- دانا و نادان 2- خرگوش گرسنه 3- خرگوش و هویج های باغ 4- داوری حکیم 5- دختر چوپان