پسرك در رختخواب غلتی زد. خنکای سحر از پنجره میآمد. آسمان سحر، آبی بود، با ستارههای درخشان آبی. پسرك لحاف را روی دوش خود کشید، گرمای رختخواب او را به خواب میبرد که خروس از انتهای باغ، با صدای جوانش خواند...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : رضا به قضا
قصه کودکانه آموزنده: دهکدهی غرغروها || از زندگی راضی باشیم
یکی بود یکی نبود. در روزگاران گذشته در دهکده کوچک و قشنگی که در دامنه کوهی قرار داشت مردمی غرغرو زندگی میکردند که بیشتر وقتها از همهچیز شکایت داشتند.
بخوانید5 داستان آموزنده درباره راضی بودن به تقدیر و سرنوشت (رضا به قضا)
صفت رضا این است که شخص به چیزی که محبوب یا مکروهش هست، راضی میباشد.
بخوانیدقصه کودکانه: پسرک چشم آبی || رضا به قضای خدا
خروسی از خانهی همسایه خواند. پسرك در رختخواب غلتی زد. خنکای سحر از پنجره میآمد. آسمان سحر، آبی بود، با ستارههای درخشان آبی. پسرك لحاف را روی دوش خود کشید، گرمای رختخواب او را به خواب میبرد که خروس از انتهای باغ، با صدای جوانش خواند.
بخوانید