داستان کوتاه: من و احمد میرعلایی و قهقه خنده / اکبر سردوزامی ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ داستان کوتاه 38 همین قدر میدانم که داشتم افسانهای مینوشتم. درستترش این است که وارد دنیایی شده بودم که مرگ را بر آن راهی نباشد. بخوانید